1. an influential politician
سیاستمدار ذی نفوذ
2. This was a highly influential work.
[ترجمه ترگمان]این اثر بسیار تاثیرگذار بود
[ترجمه گوگل]این کار بسیار تاثیر گذار بود
3. He is a very influential man in the government.
[ترجمه ترگمان]او مردی بسیار تاثیرگذار در دولت است
[ترجمه گوگل]او یک مرد بسیار تاثیرگذار در دولت است
4. Those facts were influential in solving the problem.
[ترجمه ترگمان]آن واقعیت ها در حل این مشکل تاثیرگذار بودند
[ترجمه گوگل]این حقایق در حل مسئله تاثیرگذار بودند
5. All sorts of illustrious and influential persons lent their names to our national culture.
[ترجمه ترگمان]همه نوع اشخاص سرشناس و متنفذ نام خود را به فرهنگ ملی ما دادند
[ترجمه گوگل]همه افراد مشهور و تاثیر گذار اسم خود را به فرهنگ ملی ما تحویل دادند
6. And, lest we forget, Einstein wrote his most influential papers while working as a clerk.
[ترجمه ترگمان]و بعد از آن، انیشتین مهم ترین مقالات خود را در حالی که به عنوان منشی کار می کرد نوشت
[ترجمه گوگل]و اگر ما فراموش نکنیم، اینشتین مهمترین مقالات خود را در حالی که به عنوان یک کارمند اداره می شود، نوشته است
7. He was one of the most influential perfor-mers of modern jazz.
[ترجمه ترگمان]او یکی از تاثیرگذارترین perfor - mers جاز مدرن بود
[ترجمه گوگل]او یکی از تأثیرگذارترین سازندگان موسیقی جاز بود
8. They set up an influential committee to advise workers on how to economize in food.
[ترجمه ترگمان]آن ها یک کمیته بانفوذ تشکیل دادند تا به کارگران درباره نحوه صرفه جویی در مواد غذایی توصیه کنند
[ترجمه گوگل]آنها یک کمیته موثر ایجاد کردند تا کارکنان را در مورد چگونگی صرفه جویی در غذا راهنمایی کنند
9. He had influential friends.
[ترجمه ترگمان]او دوستان متنفذ داشت
[ترجمه گوگل]او دوستان با نفوذ داشت
10. She is one of the most influential figures in local politics.
[ترجمه ترگمان]او یکی از تاثیرگذارترین چهره های در سیاست محلی است
[ترجمه گوگل]او یکی از شخصیت های تاثیرگذار در سیاست های محلی است
11. He sat under the most influential teacher in his field.
[ترجمه ترگمان]او تحت نفوذ ترین معلم در زمینه خود نشست
[ترجمه گوگل]او تحت تاثیر ترین معلم در زمینه خود نشسته است
12. The fact is influential in reaching a decision.
[ترجمه ترگمان]این واقعیت در رسیدن به یک تصمیم تاثیر گذار است
[ترجمه گوگل]این واقعیت در تصمیم گیری تاثیرگذار است
13. He had been influential in shaping economic policy.
[ترجمه ترگمان]او در شکل دادن به سیاست اقتصادی تاثیرگذار بوده است
[ترجمه گوگل]او در شکل دادن به سیاست اقتصادی تاثیرگذار بود
14. Two influential senators have argued for the retention of the unpopular tax.
[ترجمه ترگمان]دو سناتور پرنفوذ برای حفظ مالیات منفور، بحث کرده اند
[ترجمه گوگل]دو سناتور تاثیرگذار برای حفظ مالیات غیرمنطقی استدلال کرده اند
15. As a writer she was hugely influential.
[ترجمه ترگمان]او به عنوان نویسنده بسیار تاثیرگذار بود
[ترجمه گوگل]او به عنوان یک نویسنده بسیار تاثیرگذار بود