کلمه جو
صفحه اصلی

festive


معنی : شاد، جشنی، عیدی، بزمی
معانی دیگر : (وابسته به یا مناسب جشن و جشنواره) جشنی، جشن و سرور(ی)

انگلیسی به فارسی

بزمی، جشنی، شاد


جشن، بزمی، شاد، جشنی، عیدی


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: festively (adv.), festiveness (n.)
(1) تعریف: of, relating to, or suitable for a feast or celebration.
مترادف: celebratory, gala, holiday
مشابه: festival, gay, jolly, merry

- a festive costume
[ترجمه ترگمان] یه لباس شاد
[ترجمه گوگل] یک لباس جشن

(2) تعریف: merry and joyful.
مترادف: convivial, gay, gleeful, jolly, joyful, merry, mirthful
متضاد: funereal
مشابه: cheerful, cheery, frolicsome, happy, lively

- a festive occasion
[ترجمه ترگمان] به مناسبت جشن و سرور
[ترجمه گوگل] یک جشن جشن

• like a feast or festival, merry, joyful
something that is festive is full of colour and happiness, especially because of a holiday or celebration.

مترادف و متضاد

شاد (صفت)
happy, debonair, merry, glad, gleeful, cheery, light-hearted, joyful, festive, chirk, exultant, frolicsome, gamesome

جشنی (صفت)
festive, convivial, festival, festal

عیدی (صفت)
festive, festival, festal

بزمی (صفت)
festive, lyrical

decorated, celebratory


Synonyms: blithe, bouncy, carnival, cheery, chipper, chirpy, convivial, festal, gala, gay, gleeful, go-go, grooving, happy, hearty, holiday, jocund, jolly, jovial, joyful, joyous, jubilant, juiced up, jumping, lighthearted, merry, mirthful, peppy, perky, rocking, snappy, swinging, upbeat, zippy


Antonyms: depressed, gloomy, somber, undecorated


جملات نمونه

Norooz is a festive season.

نوروز فصل جشن و سرور است.


1. norooz is a festive season
نوروز فصل جشن و سرور است.

2. to be in a festive mood
سر کیف بودن،سر حال بودن،شاد و خرم بودن

3. the candles and flowers on the table gave the meeting a festive character
شمع ها و گل های روی میز به جلسه حالت بزم مانندی داده بود.

4. The city is in a festive / holiday mood.
[ترجمه ترگمان]این شهر در حال حاضر در حال جشن و شادی است
[ترجمه گوگل]این شهر در یک جشن جشن / تعطیلات است

5. May the bright and festive glow of New Year candle warm the days all the year through. Hoping you will have a wonderful time enjoying New Year that is happy in every way.
[ترجمه ترگمان]ماه مه درخشش نور و شادی شمع سال نو، روزه ای سراسر سال را گرم می کند به امید این که شما زمان فوق العاده ای برای لذت بردن از سال نو داشته باشید که از هر لحاظ خوشحال است
[ترجمه گوگل]ممکن است درخشش درخشان و جشن سال نو، روزهای سال را تقویت کند امیدوارم روزی عالی از سال نو لذت ببرید که در هر صورت خوشحال است

6. The whole town is in festive mood .
[ترجمه ترگمان]همه شهر در حال جشن و شادی است
[ترجمه گوگل]کل شهر در خلق و خوی جشن است

7. The atmosphere was festive and jolly.
[ترجمه ترگمان]فضا سرشار از شادی و شادی بود
[ترجمه گوگل]جو جشن و مهربان بود

8. May the bright and festive glow of Christmas candle warm the days all the year through. Hoping you will have a wonderful time enjoying Christmas Day and wishing you a New Year that is happy in every way.
[ترجمه ترگمان]مه روشن و جشن شمع کریسمس در تمام طول سال تمام طول سال را گرم می کند به امید این که زمان فوق العاده ای برای لذت بردن از روز کریسمس داشته باشید و برای شما یک سال نو را آرزو کنید که از هر لحاظ خوشحال باشد
[ترجمه گوگل]ممکن است درخشش روشن و جشن شمع کریسمس روزهای تمام سال را گرم کند امیدوارم که یک روز شگفت انگیز از روز کریسمس لذت ببرید و سال نو را خوشحال کنید

9. Setting off firecrackers can add to the festive atmosphere and offer an outlet for people's pleasure and excitement.
[ترجمه ترگمان]با گذاشتن ترقه می توانید به فضای جشن اضافه کنید و یک خروجی برای لذت و هیجان افراد فراهم کنید
[ترجمه گوگل]تنظیم حرکات نمایشی می تواند به فضای جشن اضافه کند و یک خروجی را برای لذت و هیجان مردم فراهم کند

10. It was Christmas and everyone was in festive mood.
[ترجمه ترگمان]کریسمس بود و همه سرحال بودند
[ترجمه گوگل]کریسمس بود و همه در خلق و خوی جشن بود

11. Christmas is often called the festive season.
[ترجمه ترگمان]کریسمس معمولا فصل جشن نامیده می شود
[ترجمه گوگل]کریسمس اغلب به عنوان فصل جشن شناخته می شود

12. Beneath the festive mood there is an underlying apprehension.
[ترجمه ترگمان]در زیر فضای جشن، نگرانی زیربنایی وجود دارد
[ترجمه گوگل]در زیر خلق و خوی جسمانی، دغدغه اصلی وجود دارد

13. The factory was due to shut for the festive period.
[ترجمه ترگمان]کارخانه قرار بود در مدت جشن بسته شود
[ترجمه گوگل]این کارخانه به مدت دوره جشن بسته شد

14. John was obviously in a festive mood .
[ترجمه ترگمان]جان در حال جشن و سرور بود
[ترجمه گوگل]جان به وضوح در روحیه جشن بود

15. Festive paper decorations had been hung from the ceiling.
[ترجمه ترگمان]تزئینات کاغذی از سقف اویزان شده بود
[ترجمه گوگل]دکوراسیون کاغذ جشنواره از سقف آویزان شده بود

to be in a festive mood

سرکیف‌بودن، سرحال‌بودن، شاد و خرم بودن


پیشنهاد کاربران

حال و هوای جشن داشتن

jolly
merry
joyous
joyful
happy
good - time
gleeful
mirthful

نشاط آور، دلگشا، طربناک

My terrible Christmas break - up taught me the power of spending the 💥festive season💥 alone

telegraph. co. uk@


کلمات دیگر: