1. belay the last order
دستور آخری را نادیده بگیر.
2. belay there!
هی،ول کن !
3. Our guides belay us.
[ترجمه ترگمان]راهنمایان ما به ما کار می کنن
[ترجمه گوگل]راهنماهای ما ما را بیامرزد
4. Belay on this cleat.
[ترجمه ترگمان]آن قایق را بس کن
[ترجمه گوگل]بیلی در این کراوات
5. It should be possible on subsequent ascents to belay on Aries.
[ترجمه ترگمان]امکان دارد که در فتح بعدی بر روی برج حمل قرار گیرد
[ترجمه گوگل]باید در صعودهای بعدی ممکن است در مورد یخ زده بمیرد
6. But my inability to belay or take the lead soon became obvious.
[ترجمه ترگمان]اما ناتوانی من در belay یا گرفتن رهبری خیلی زود آشکار شد
[ترجمه گوگل]اما ناتوانی من در نهایت به زخم شدن یا سربی شدن منجر شد
7. Nice solid belay, comfortable place to sit, nice view and most of all that warm, smug feeling.
[ترجمه ترگمان]دور از دسترس، جای راحتی برای نشستن، یک منظره زیبا و بیشتر از همه این احساس گرم و ازخودراضی
[ترجمه گوگل]خوب، کامیون خوب، محل راحت برای نشستن، نمایش خوب و بیشتر از همه، گرم، احساس خجالت
8. It is possible to belay here, but much better to continue.
[ترجمه ترگمان]این جا امکانش هست، اما بهتر است ادامه دهیم
[ترجمه گوگل]این امکان وجود دارد که در اینجا بمانید، اما بهتر است که ادامه دهید
9. The belay will probably be a few feet lower than it was and nearer to the exit from the groove.
[ترجمه ترگمان]رد دستور رد می شود احتمالا چند متر پایین تر از آن است و به خروج از the نزدیک تر است
[ترجمه گوگل]بیلی احتمالا چند فوت پایین تر از آن است و نزدیک به خروج از شیار است
10. A belay device essentially acts as a break to stop the friction if you fall.
[ترجمه ترگمان]دستگاه belay اساسا به عنوان یک وقفه برای توقف اصطکاک در صورت سقوط عمل می کند
[ترجمه گوگل]یک دستگاه خنک کننده اساسا به عنوان یک توقف برای جلوگیری از اصطکاک در صورت افتادن عمل می کند
11. Hanging belay - To belay facing the wall while suspended by your harness anchors.
[ترجمه ترگمان]آویزان شدن به هنگام آویزان کردن با دیوار در حالی که توسط لنگرهای تحت کنترل شما به حالت تعلیق درآمده است
[ترجمه گوگل]حلق آویز - برای جلوگیری از دیوار در حالی که توسط مهار پیچ و تاب خود را معلق است
12. When you reach a belay station, unzip the pit vents and let off some steam.
[ترجمه ترگمان]زمانی که به یک ایستگاه belay رسیدید، the را باز کرده و کمی بخار بیرون بریزید
[ترجمه گوگل]هنگامی که شما به یک ایستگاه بیلیارد می رسید، دریچه های گودال را برداشتید و بعضی از بخار ها را خاموش کنید
13. Your guide hand is placed above the belay device friction brake.
[ترجمه ترگمان]دست راهنمای شما بالای ترمز اصطکاک ابزار قرار داده می شود
[ترجمه گوگل]دست راهنمای شما بالای ترمینال اصطکاک بیل قرار می گیرد
14. Body belay - Belay technique using friction of the rope layer's body to slow and hold a fall.
[ترجمه ترگمان]روش بدن - Belay با استفاده از اصطکاک بدن لایه طناب به کند و برگزاری یک سقوط
[ترجمه گوگل]Body Belay - روش Belay با استفاده از اصطکاک بدن لایه طناب برای کاهش سرعت و نگه داشتن یک سقوط