کلمه جو
صفحه اصلی

crispness


پیچیدگی ,خشکی ,تردی

انگلیسی به فارسی

ترد


انگلیسی به انگلیسی

• brittleness; firmness, sharpness, clearness (manner of speaking, tone of voice); crunchiness

دیکشنری تخصصی

[نساجی] چین - فر و موج

جملات نمونه

1. The salad had lost its crispness.
[ترجمه ترگمان]سالاد crispness را از دست داده بود
[ترجمه گوگل]سالاد قرمز شده بود

2. The pizza base retains its crispness without becoming brittle.
[ترجمه ترگمان]پایه پیتزا بدون ترد شدن، crispness خود را حفظ می کند
[ترجمه گوگل]پایه پیتزا، بدون ترد شدن، خود را حفظ می کند

3. She stood and welcomed the crispness of the night air against the bare silk of her skin.
[ترجمه ترگمان]او ایستاد و هوای شب هوای شب را در برابر ابریشم عریان پوست او خوشامد گفت
[ترجمه گوگل]او ایستاده بود و از چسبندگی هوا شبانه علیه ابریشم لخت پوست او استقبال کرد

4. The role of structure, hydration and ingredients on crispness and its stability are presented.
[ترجمه ترگمان]نقش ساختار، هیدراسیون و مواد اولیه در crispness و پایداری آن ارایه شده است
[ترجمه گوگل]نقش ساختار، هیدراتاسیون و ترکیبات آن بر تردید و ثبات آن ارائه شده است

5. The crispness of different kinds of snack foods were measured with a TA.
[ترجمه ترگمان]The انواع مختلف غذاهای اسنک با ارزیابی تاکتیکی اندازه گیری شدند
[ترجمه گوگل]طعم انواع غذاهای میان وعده با یک TA اندازه گیری شد

6. The sapidity flows into an acid crispness, finishing in an intriguing aftertaste of mature pineapple and peach.
[ترجمه ترگمان]The به یک crispness اسید تبدیل می شود و در یک aftertaste فریبنده از آناناس و هلو کامل به پایان می رسد
[ترجمه گوگل]قلیایی به یک قرص اسیدی تبدیل می شود، به پایان رسید در یک عطر و طعم جذاب آنابولیز بالغ و هلو

7. Blu - ray players as well as the crispness of lossless audio are truly amazing.
[ترجمه ترگمان]بلو - بلو و هم چنین the صوت بدون از دست دادن انرژی، واقعا شگفت انگیز هستند
[ترجمه گوگل]پخش کننده های Blu-ray و همچنین تراشه های صدای lossless واقعا شگفت انگیز هستند

8. Bright fruit is well - balanced with crispness that leads to a delightful, refreshing finish.
[ترجمه ترگمان]میوه روشن به خوبی با crispness متعادل است که منجر به پایان شادی و طراوت می شود
[ترجمه گوگل]میوه صورتی خوب است - متعادل با چاشنی است که منجر به لذت بخش، طراوت می شود

9. Firstly to establish a reasonable crispness evaluation system after correlate analyses of sensory test and penetrometry test, and decided to select sensory test value as the main test index.
[ترجمه ترگمان]اول، ایجاد یک سیستم ارزیابی crispness منطقی پس از تجزیه و تحلیل آزمون های سنجش حسی و تست penetrometry، و تصمیم گرفت تا ارزش تست حسی را به عنوان شاخص آزمایش اصلی انتخاب کند
[ترجمه گوگل]در ابتدا یک سیستم ارزیابی صحیح معقول را پس از تجزیه و تحلیل آزمونهای حساسیت و پونه مترمراقبتی تعیین کرد و تصمیم گرفت که ارزش آزمون حسی را به عنوان شاخص اصلی آزمون انتخاب کند

10. The kitchen was filled with the aroma of mince pies and sausage rolls cooking to a golden crispness in the oven.
[ترجمه ترگمان]آشپزخانه پر از بوی نان mince بود و سوسیس به to طلایی در فر طبخ می شد
[ترجمه گوگل]آشپزخانه با عطر کیک پنیر و سوسیس رول پخت و پز به قرمز طلایی در فر پر شد

11. The barristers' wigs were ill-powdered and their curls lacked crispness.
[ترجمه ترگمان]کلاه گیس barristers، پودر زده بود و their فاقد آن بودند
[ترجمه گوگل]کلاه گیس های دادگستری بدشکل پودر بودند و کرک آنها فاقد چربی بود

12. Advocate is made on twin wire machinesand combines a unique smooth crispness with superb print performance.
[ترجمه ترگمان]Advocate در دو سیم سیمی ساخته شده است که ترکیبی صاف و منحصر به فرد با عملکرد چاپ عالی دارد
[ترجمه گوگل]Advocate در ماشین های دوقلو ساخته شده است و ترکیبی از چسبندگی منحصر به فرد صاف و عملکرد چاپ عالی است

13. Celia knew that and that the combination was a happy blend of business crispness and femininity.
[ترجمه ترگمان]سل یا می دانست که ترکیبی از ترکیب happy و زنانه است
[ترجمه گوگل]سلیا این را می دانست و این ترکیب ترکیبی از شفافیت و زنانه بودن کسب و کار بود

14. Snowflakes, light as goose down, fall from the sky, covering the earth and purifying heart and spirit, The purity and clean crispness of white comforts me and fills me with energy!
[ترجمه ترگمان]Snowflakes، نور به پایین، از آسمان پایین می آید، زمین را می پوشاند و قلب و روح تصفیه می کند، پاکی و پاکی تمیز of سفید من را سیراب می کند و من را با انرژی پر می کند!
[ترجمه گوگل]برف ها، نور به عنوان غازها، از آسمان سقوط می کنند، زمین را پوشش می دهند و دل و روح را تمیز می کنند، خلوص و شفافیت سفید من راحت می شود و انرژی من را پر می کند!

پیشنهاد کاربران

قطعیت

Crisp یعنی برشته ( زیادی داغ شده ) وness یعنی بودن بنابراین بنظرم در کامپیوتر Crispness به معنی براثردرهم ریختگی ؛داغ شدگی است

دقت تصویر ( کامپیوتر )

crispness ( علوم و فنّاوری غذا )
واژه مصوب: سخت تردی
تعریف: خاصیت مادۀ غذایی ای که با جویدن به آسانی شکسته و خرد می شود


کلمات دیگر: