1. He became a mythic figure in publishing.
[ترجمه ترگمان]او تبدیل به یک شخصیت اسطوره ای در انتشار شد
[ترجمه گوگل]او تبدیل به یک افسانه اسطوره در انتشار است
2. The story of the universe is a mythic drama of creativity, allurement, relation, and grace.
[ترجمه ترگمان]داستان جهان یک نمایش اسطوره ای از خلاقیت، allurement، رابطه و لطف است
[ترجمه گوگل]داستان جهان، یک نمایش اسطوره ای از خلاقیت، سرمایه گذاری، ارتباط و فضیلت است
3. We live within the most extraordinary mythic drama imaginable.
[ترجمه ترگمان]ما در یک نمایش افسانه ای که قابل تصور است زندگی می کنیم
[ترجمه گوگل]ما در درام های فوق العاده ای اسطوره ای قابل تصور هستیم
4. Subtly mythic and ethnocentric, the novel is one of Naipaul's most rewarding.
[ترجمه ترگمان]Subtly و ethnocentric، این رمان یکی از rewarding s است
[ترجمه گوگل]رمان بسیار متشکل از افسانه ای و قومی است و یکی از محبوب ترین پادشاهان نایپول است
5. Both men wield wonderful, not to say mythic, influence to this day.
[ترجمه ترگمان]هر دو انسان عالی عمل می کنند، نه برای گفتن که به هم می گویند، و تا امروز تاثیر دارند
[ترجمه گوگل]هر دوی این مردان عجیب و غریب نیستند، تا بدانند افسانه ای، تا امروز تاثیر می گذارند
6. First, there is that bizarre enormous mythic metal fish that hangs right inside the doorway.
[ترجمه ترگمان]اول، یک ماهی نر بسیار عجیب و غریب که درست در آستانه در آویزان است
[ترجمه گوگل]اول، این ماهی عجیب و غریب غول پیکر فلزی است که در داخل درب ورودی آویزان است
7. By conflating childhood with mythic time - and does not the world possess mythic proportions when we are small?
[ترجمه ترگمان]در دوران کودکی با زمان اسطوره ای - و وقتی کوچک هستیم، جهان دارای نسبت های اسطوره ای نیست؟
[ترجمه گوگل]با درهم آمیختن دوران کودکی با زمان اسطوره ای - و آیا جهان وقتی که ما کوچک است، دارای معادلات اسطوره ای است؟
8. This is a feat of mythic proportions, comparable to extracting gold from sea water-or helium-3 from the lunar regolith.
[ترجمه ترگمان]این یک شاهکار از طرف نسبت به استخراج طلا از آب دریا - یا هلیوم - ۳ از ماه قمری است
[ترجمه گوگل]این یک شاهکار از مقادیر اسطوره ای است که قابل مقایسه با استخراج طلا از آب دریا یا هلیوم 3 از رگولیت قمری است
9. Like most mythic events, the Six-Day War actually happened, but not quite the way people remember it.
[ترجمه ترگمان]همانند بیشتر اتفاقات اسطوره ای، جنگ شش روزه واقعا رخ داد، اما نه به شیوه ای که مردم آن را به خاطر بسپارند
[ترجمه گوگل]همانند بسیاری از حوادث اسطوره ای، جنگ شش روزه حقیقتا اتفاق افتاده است، اما مردم آن را به یاد نمی آورند
10. Mallory's mythic status has been secured not only by his golden appearance, but also by his icy cenotaph.
[ترجمه ترگمان]موقعیت اسطوره ای Mallory نه تنها با ظاهر طلایی او بلکه توسط cenotaph icy نیز حفظ شده است
[ترجمه گوگل]وضعیت اسطوره ای ملیوری نه تنها به واسطه ظاهر طلایی او، بلکه همچنین با قیمتی یخی او نیز تامین شده است
11. Mythic images may be the ones to distrust most.
[ترجمه ترگمان]تصاویر Mythic ممکن است آن هایی باشند که بیشتر به آن ها بی اعتماد هستند
[ترجمه گوگل]ممکن است تصاویر اسطوره ای بیشترین اعتماد را داشته باشند
12. The more appropriate mythic admonishment would be, so to live their marriages that in this world they may experience life everlasting.
[ترجمه ترگمان]admonishment اسطوره ای آیینی هم خواهد بود، بنابراین برای زیستن در این دنیا ممکن است زندگی جاودان داشته باشد
[ترجمه گوگل]تشویق اسطوره ای مناسب تر خواهد بود، بنابراین برای ازدواج آنها زندگی می کنند که در این دنیا ممکن است زندگی ابدی را تجربه کنند
13. Even the mythic good guys you read about have warts.
[ترجمه ترگمان]حتی اونایی که در مورد have خوندن رو هم خوندی
[ترجمه گوگل]حتی افرادی که اسطوره خوبی هستند، شما راجع به زگیل صحبت می کنند
14. The stories contained mythic visions of riches in the Middle East.
[ترجمه ترگمان]این داستان ها شامل رویاهای اسطوره ای از ثروت در خاور میانه بودند
[ترجمه گوگل]این داستان ها شامل چشم انداز های افسانه ای از ثروت های خاورمیانه است