کلمه جو
صفحه اصلی

gran


(عامیانه) مخفف: مادر بزرگ

انگلیسی به فارسی

(عامیانه) مخفف: مادر بزرگ


گران


انگلیسی به انگلیسی

• grandmother (informal)
your gran is your grandmother; an informal word.

جملات نمونه

1. Gran, can I have some more toast?
[ترجمه ترگمان]مامانی، می شه یه خورده نون تست دی گه بخورم؟
[ترجمه گوگل]گران، من می توانم یک نان تست بیشتری داشته باشم؟

2. My gran is finding it harder to get about these days.
[ترجمه scarlette] مادربزرگم این روزا سختتر می تونه زندگی رو بگذرونه.
[ترجمه ترگمان]مادربزرگم پیدا کردن این روزها خیلی سخته
[ترجمه گوگل]گران من این روزها سخت تر است

3. We went to the hospital to visit my gran.
[ترجمه scarlette] ما به رفتیم بیمارستان تا مادربزرگم رو عیادت کنیم.
[ترجمه ترگمان]به بیمارستان رفتیم و مادربزرگم رو ملاقات کردیم
[ترجمه گوگل]ما به بیمارستان مراجعه کردیم

4. Her gran lent her a camera for a school trip to Venice and Egypt.
[ترجمه ترگمان]مادربزرگ او برای سفر یک مدرسه به ونیز و مصر دوربین به او قرض داد
[ترجمه گوگل]او یک دوربین برای سفر مدرسه به ونیز و مصر به من داده است

5. Gran Sasso to the north is the highest peak in the Apennine range, and a cable-car runs up to Campo Imperatore.
[ترجمه ترگمان](Gran Sasso)به شمال، بالاترین قله در محدوده Apennine است و یک ماشین کابلی به سمت (کامپو Imperatore)حرکت می کند
[ترجمه گوگل]گران ساسو به شمال بالاترین قله در محدوده ای افین است و یک ماشین کابلی تا کامپو ایمپراتور اجرا می شود

6. They both wished that Gran would hide her triple portrait: Annigoni was definitely not with it.
[ترجمه ترگمان]هر دو آرزو داشتند که مادربزرگ عکس سه برابر او را پنهان کند: Annigoni مسلما با آن نبود
[ترجمه گوگل]آنها هر دو آرزو می کردند که گران بتواند تصویر سه گانه خود را پنهان کند: Annigoni قطعا با آن نبود

7. She explained that Gran had once been a famous singer and that she played the organ and was teaching Oliver to sing.
[ترجمه ترگمان]توضیح داد که مادر بزرگ یک بار خواننده معروفی بوده است و او نقش ارگ را بازی می کند و به اولیور بیاموزد که آواز بخواند
[ترجمه گوگل]او توضیح داد که گران بعدها یک خواننده مشهور بود و او او را بازی کرد و اولیور را به آواز خواندن آموزش داد

8. Gran said that once Wickrithe had been all golden sands.
[ترجمه ترگمان]مامانی گفت که یک بار Wickrithe تمام شن طلایی بوده است
[ترجمه گوگل]گران گفت که یک بار Wickrithe تمام شنهای طلایی بوده است

9. She was paralysed, couldn't focus, knew that Gran couldn't hurry herself getting dressed and needed help.
[ترجمه ترگمان]فلج شده بود، نمی توانست تمرکز کند، می دانست که مادربزرگ نمی تواند عجله کند و به کمک احتیاج دارد
[ترجمه گوگل]او فلج شد، نمیتوانست تمرکز کند، می دانست که گران نمی توانست عجله کند که خودش لباس بپوشد و به کمک نیاز داشته باشد

10. My gran lives with us.
[ترجمه ترگمان]مادربزرگم با ما زندگی می کنه
[ترجمه گوگل]گربه من با ما زندگی می کند

11. And then your gran is off to bed.
[ترجمه ترگمان]و بعد gran رو به رخت خواب می ره
[ترجمه گوگل]و سپس گران شما به رختخواب می رود

12. No other sound followed - until Gran raised her hands to her cheeks and began to moan softly.
[ترجمه ترگمان]صدای دیگری به گوش نمی رسید - تا وقتی که مادربزرگم دست هایش را به طرف گونه هایش بالا برد و شروع به ناله کرد
[ترجمه گوگل]صدای دیگری به گوش نمی رسید - تا زمانی که گران دستش را به گونه هایش بالا برد و شروع به آرامی کرد

13. But you and your gran are out of order with your plotting.
[ترجمه ترگمان]اما تو و مادربزرگت از نقشه کشیدن خارج شدید
[ترجمه گوگل]اما تو و گرانت تو با توطئه خود بی نظم هستند

14. He was like the bandleaders her Gran remembered, in a crisp collar, soothing through a megaphone.
[ترجمه ترگمان]مادر بزرگ مثل the بود که مادربزرگش به یاد می آورد، در یقه آهاری، یک بلندگو برایش آرامش بخش بود
[ترجمه گوگل]او مانند گروهبانهایی بود که گران به یادش افتاده بود، در یک یقه ترد، از طریق یک تلنگر آرامش بخش

15. Gran did that, you know, as usual, and she made the cake and I've iced it.
[ترجمه ترگمان]مادر بزرگ مثل همیشه این کار را کرد و کیک را درست کرد و من هم آن را سرد کردم
[ترجمه گوگل]گران این کار را انجام داد، شما به طور معمول می دانید، و او کیک را ساخت و من آن را سرخ کرد

پیشنهاد کاربران

مادر بزرگ


کلمات دیگر: