نادیده
unobserved
نادیده
انگلیسی به فارسی
نادیده
ناشناخته
انگلیسی به انگلیسی
صفت ( adjective )
• : تعریف: combined form of observed.
• not observed, not being watched
if you do something unobserved, you do it without being seen by anyone.
if you do something unobserved, you do it without being seen by anyone.
جملات نمونه
1. Looking round to make sure he was unobserved, he slipped through the door.
[ترجمه ترگمان]به اطراف نگاه کرد تا مطمئن شود کسی او را نمی بیند از در وارد شد
[ترجمه گوگل]به اطراف نگاه کرد تا اطمینان یابید که او بی نظیر بود، و از داخل دراز کشید
[ترجمه گوگل]به اطراف نگاه کرد تا اطمینان یابید که او بی نظیر بود، و از داخل دراز کشید
2. He entered the village almost unobserved amid the general festivity.
[ترجمه ترگمان]تقریبا بی آنکه کسی متوجه باشد وارد دهکده شد
[ترجمه گوگل]او در میان جشن های عمومی تقریبا بی رحم وارد روستا شد
[ترجمه گوگل]او در میان جشن های عمومی تقریبا بی رحم وارد روستا شد
3. Frank slipped out of the meeting unobserved.
[ترجمه ترگمان]فرانک بی آنکه کسی را ببیند از اتاق بیرون رفت
[ترجمه گوگل]فرانک از جلسه خارج شد
[ترجمه گوگل]فرانک از جلسه خارج شد
4. John had been sitting, unobserved, in the darkness.
[ترجمه ترگمان]جان در تاریکی نشسته بود و کسی ندیده بود
[ترجمه گوگل]جان نشسته بود، در تاریکی نادیده گرفته شده بود
[ترجمه گوگل]جان نشسته بود، در تاریکی نادیده گرفته شده بود
5. This very strong assumption precludes any role for unobserved variables to account for a substantial proportion of population heterogeneity.
[ترجمه ترگمان]این فرض بسیار قوی، هر گونه نقشی را برای متغیرهای پنهان در نظر می گیرد تا سهم قابل توجهی از ناهمگونی جمعیت را در نظر بگیرد
[ترجمه گوگل]این فرض بسیار محکم، هر نقش را برای متغیرهای غیرقابل انطباق مانع می کند تا نسبت قابل توجهی از ناهمگونی جمعیت را حساب کند
[ترجمه گوگل]این فرض بسیار محکم، هر نقش را برای متغیرهای غیرقابل انطباق مانع می کند تا نسبت قابل توجهی از ناهمگونی جمعیت را حساب کند
6. Mr. Fong was able to enter the building unobserved.
[ترجمه ترگمان]آقای فانگ تونسته وارد این ساختمون بشه
[ترجمه گوگل]آقای فونگ توانست وارد ساختمان بی نظیر شود
[ترجمه گوگل]آقای فونگ توانست وارد ساختمان بی نظیر شود
7. The stoat was gradually moving round unobserved by the rabbit.
[ترجمه ترگمان]قاقم به تدریج کنار خرگوش حرکت می کرد
[ترجمه گوگل]قدم زدن به تدریج دور از نظر خرگوش بی حرکت بود
[ترجمه گوگل]قدم زدن به تدریج دور از نظر خرگوش بی حرکت بود
8. She slipped past the guard unobserved.
[ترجمه ترگمان]از کنار نگهبانان عبور کرد
[ترجمه گوگل]او از گارد بیرون رانده شد
[ترجمه گوگل]او از گارد بیرون رانده شد
9. And yet no one would suggest that an unobserved proton is an abstract entity.
[ترجمه ترگمان]و با این حال هیچ کس نمی گوید که یک پروتون غیرقابل رویت یک ماهیت انتزاعی است
[ترجمه گوگل]و در عین حال هیچکس نمیتواند نشان دهد که یک پروتون بدون نظم یک موجود انتزاعی است
[ترجمه گوگل]و در عین حال هیچکس نمیتواند نشان دهد که یک پروتون بدون نظم یک موجود انتزاعی است
10. You found some unobserved and quiet spot and drowned her.
[ترجمه ترگمان]شما کسی را پیدا کردید که پنهانی و پنهانی او را غرق کرده بود
[ترجمه گوگل]شما بعضی از نقاط بی نظیر و آرام پیدا کردید و او را غرق کردید
[ترجمه گوگل]شما بعضی از نقاط بی نظیر و آرام پیدا کردید و او را غرق کردید
11. It reflects statistical error and takes into account unobserved supply, underreported demand and unreported stock changes.
[ترجمه ترگمان]این سیستم بازتاب خطای اماری را منعکس می کند و عرضه غیرقابل رویت، تقاضا underreported و تغییرات ذخیره گزارش نشده را در نظر می گیرد
[ترجمه گوگل]این نشان دهنده خطای آماری است و به نظر می رسد عرضه غیرقابل مشاهده، تقاضای کمتر گزارش شده و تغییرات سهام گزارش نشده است
[ترجمه گوگل]این نشان دهنده خطای آماری است و به نظر می رسد عرضه غیرقابل مشاهده، تقاضای کمتر گزارش شده و تغییرات سهام گزارش نشده است
12. He slipped unobserved out of the house.
[ترجمه ترگمان]پنهانی از خانه بیرون رفت
[ترجمه گوگل]او بیرون از خانه بیرون زد
[ترجمه گوگل]او بیرون از خانه بیرون زد
13. He silpped from the house unobserved.
[ترجمه ترگمان]پنهانی از خانه بیرون رفت
[ترجمه گوگل]او از خانه بیخبر بود
[ترجمه گوگل]او از خانه بیخبر بود
14. She contrived to slip away unobserved in the dusk of the afternoon.
[ترجمه ترگمان]او ترتیبی داد که در تاریکی بعد از ظهر، بی آن که کسی او را ببیند، از آنجا بیرون برود
[ترجمه گوگل]او مجبور شد تا در غروب روز بعد از ظهر غافلگیر شود
[ترجمه گوگل]او مجبور شد تا در غروب روز بعد از ظهر غافلگیر شود
پیشنهاد کاربران
مشاهده نشده. بررسی نشده. اندازه گیری نشده. بکر.
غیر قابل مشاهده
دیده نشدن
دیده نشدن
کلمات دیگر: