اصول نظام پادشاهی، هواداری از نظام پادشاهی، سلطنت طلبی، هوا خواهی از سلطنت مستقل اصول سلطنت
monarchism
اصول نظام پادشاهی، هواداری از نظام پادشاهی، سلطنت طلبی، هوا خواهی از سلطنت مستقل اصول سلطنت
انگلیسی به فارسی
سلطنت طلب
انگلیسی به انگلیسی
• principles or advocacy of monarchy
جملات نمونه
1. He was and fiercely opposed not only to the Shah's monarchism but also to his foreign policy.
[ترجمه ترگمان]او به شدت مخالف بود و نه تنها نسبت به سیاست خارجی شاه بلکه به سیاست خارجی خود نیز مخالف بود
[ترجمه گوگل]او به شدت مخالفت کرد و نه تنها به سلطنت شاه، بلکه به سیاست خارجی وی نیز مخالف بود
[ترجمه گوگل]او به شدت مخالفت کرد و نه تنها به سلطنت شاه، بلکه به سیاست خارجی وی نیز مخالف بود
2. The Western Han Dynasty needed to establish its political authority, ideological authority and hierarchy of the feudal monarchism.
[ترجمه ترگمان]خاندان هان غربی باید قدرت سیاسی، اقتدار ایدئولوژیک و سلسله مراتب سلطه فئودالی خود را بنا کنند
[ترجمه گوگل]سلسله غربی هان نیاز به ایجاد قدرت سیاسی، اقتدار ایدئولوژیک و سلسله مراتب سلطنت طلبان فئودال داشت
[ترجمه گوگل]سلسله غربی هان نیاز به ایجاد قدرت سیاسی، اقتدار ایدئولوژیک و سلسله مراتب سلطنت طلبان فئودال داشت
3. As modern Shandong was within the process of the collapse of monarchism, these patriarchal traditional religious activities have, too, revealed a trend of being broken down.
[ترجمه ترگمان]از آنجا که شاندونگ مدرن در حال حاضر در فرآیند فروپاشی of بوده است، این فعالیت های مذهبی سنتی، نیز، روند درهم شکستن آن ها را آشکار کرده است
[ترجمه گوگل]همانطور که مدرن شاندونگ در جریان فروپاشی سلطنت بود، این فعالیت های مذهبی سنتی هم پدیده ای هم وجود داشت که نشان می داد که روند شکسته شدن را نشان می دهد
[ترجمه گوگل]همانطور که مدرن شاندونگ در جریان فروپاشی سلطنت بود، این فعالیت های مذهبی سنتی هم پدیده ای هم وجود داشت که نشان می داد که روند شکسته شدن را نشان می دهد
4. In the side of civil rights, Tan Shitong' s advocation raised the curtain of a fierce competition between bourgeoisie ideology of democratic rights and the monarchism.
[ترجمه ترگمان]در کنار حقوق مدنی، advocation تن تان پرده رقابت شدید بین ایدئولوژی bourgeoisie حقوق دموکراتیک و the را مطرح کرد
[ترجمه گوگل]تظاهرات Tan Shitong در سمت حقوق مدنی پرده رقابت شدید بین ایدئولوژی بورژوازی حقوق دموکراتیک و سلطنت طلبی را مطرح کرد
[ترجمه گوگل]تظاهرات Tan Shitong در سمت حقوق مدنی پرده رقابت شدید بین ایدئولوژی بورژوازی حقوق دموکراتیک و سلطنت طلبی را مطرح کرد
5. To the republicans, he was tainted with monarchy, or monarchism.
[ترجمه ترگمان]به جمهوری خواهان، او از سلطنت یا monarchism آلوده بود
[ترجمه گوگل]به جمهوریخواهان، او با سلطنت یا سلطنت طلبیده بود
[ترجمه گوگل]به جمهوریخواهان، او با سلطنت یا سلطنت طلبیده بود
6. Local self-government was a kind of regional administrative system set up by the rising capitalists who opposed monarchism and wanted to share the political rights.
[ترجمه ترگمان]دولت خودمختار محلی نوعی سیستم اجرایی منطقه ای بود که توسط سرمایه گذاران در حال افزایش که با monarchism مخالف بودند و می خواستند حقوق سیاسی را تقسیم کنند، راه اندازی شد
[ترجمه گوگل]دولت محلی خود نوعی سیستم اداری منطقه ای بود که توسط سرمایه داران رو به رشد که با سلطنت طلبان مخالف بودند و می خواستند حقوق سیاسی را به اشتراک بگذارند
[ترجمه گوگل]دولت محلی خود نوعی سیستم اداری منطقه ای بود که توسط سرمایه داران رو به رشد که با سلطنت طلبان مخالف بودند و می خواستند حقوق سیاسی را به اشتراک بگذارند
7. The Japanese Emperor System was based on, yet as well as differentiated from the Chinese Monarchism.
[ترجمه ترگمان]سیستم امپراطور ژاپن بر پایه آن استوار بود، با این حال، از the چینی متمایز بود
[ترجمه گوگل]سیستم امپراتور ژاپن بر اساس، و در عین حال متفاوت از سلطنتی چین بود
[ترجمه گوگل]سیستم امپراتور ژاپن بر اساس، و در عین حال متفاوت از سلطنتی چین بود
8. At last, it was buffeted by the ruin of Prussian monarchism, then attached itself to the right-wing conservative group, which further led to its incompetence to counteract Nazi's rule.
[ترجمه ترگمان]سرانجام، از ویرانی of پروسی به ستوه آمده بود، سپس خود را به گروه جناح راست محافظه کار متصل کرد که بیشتر به بی کفایتی خود برای مقابله با قانون نازی انجامید
[ترجمه گوگل]در نهایت، توسط خرابکاری سلطنتی پروس، پس از آن خود را به گروه محافظه کار راست دست پیوست، که بیشتر منجر به بی کفایتی آن برای مقابله با حکومت نازی ها شد
[ترجمه گوگل]در نهایت، توسط خرابکاری سلطنتی پروس، پس از آن خود را به گروه محافظه کار راست دست پیوست، که بیشتر منجر به بی کفایتی آن برای مقابله با حکومت نازی ها شد
پیشنهاد کاربران
monarchism ( علوم سیاسی و روابط بین الملل )
واژه مصوب: سلطنت طلبی
تعریف: باور به لزوم یا مطلوبیت نظام پادشاهی
واژه مصوب: سلطنت طلبی
تعریف: باور به لزوم یا مطلوبیت نظام پادشاهی
کلمات دیگر: