دکان کتاب فروشی
bookshop
دکان کتاب فروشی
انگلیسی به فارسی
دکان کتابفروشی
انگلیسی به انگلیسی
• bookstore, retail store that sells books
a bookshop is a shop where books are sold.
a bookshop is a shop where books are sold.
جملات نمونه
1. antiquarian bookshop
فروشگاه کتاب های قدیمی و بهادار
2. The bookshop has decided to branch out into selling various records and tapes.
[ترجمه ترگمان]کتابفروشی تصمیم گرفته است که مدارک و نوارهای مختلف را به فروش برساند
[ترجمه گوگل]کتابفروشی تصمیم گرفته است به فروش اسناد و نوارهای مختلف بپردازد
[ترجمه گوگل]کتابفروشی تصمیم گرفته است به فروش اسناد و نوارهای مختلف بپردازد
3. I work three mornings a week at the bookshop.
[ترجمه ترگمان]من سه روز در هفته در کتابفروشی کار می کنم
[ترجمه گوگل]من سه بار در هفته در کتابفروشی کار می کنم
[ترجمه گوگل]من سه بار در هفته در کتابفروشی کار می کنم
4. A new bookshop had opened in the high street.
[ترجمه ترگمان]یک کتاب فروشی جدید در خیابان بزرگ باز شده بود
[ترجمه گوگل]یک کتابفروشی جدید در خیابان بزرگ افتتاح شد
[ترجمه گوگل]یک کتابفروشی جدید در خیابان بزرگ افتتاح شد
5. Which bookshop has the largest selection of EFL materials?
[ترجمه ترگمان]کدام کتابفروشی بزرگ ترین انتخاب مواد EFL را دارد؟
[ترجمه گوگل]کدام کتاب فروشی بزرگترین انتخاب مواد EFL است؟
[ترجمه گوگل]کدام کتاب فروشی بزرگترین انتخاب مواد EFL است؟
6. A fire gutted the bookshop last week.
[ترجمه ترگمان]هفته پیش آتش سوزی در کتاب فروشی ایجاد شد
[ترجمه گوگل]هفته گذشته یک کتابفروشی به آتش کشید
[ترجمه گوگل]هفته گذشته یک کتابفروشی به آتش کشید
7. Look, there's that bookshop I was telling you about.
[ترجمه ترگمان]نگاه کن، اون کتاب فروشی ای که راجع بهش بهت گفتم
[ترجمه گوگل]ببین، کتابفروشی که من در مورد آن صحبت کردم
[ترجمه گوگل]ببین، کتابفروشی که من در مورد آن صحبت کردم
8. I spent Sunday afternoon poking around an old bookshop.
[ترجمه ترگمان]بعد از ظهر روز یکشنبه را با سرک کشیدن در یک کتاب فروشی پیر گذراندم
[ترجمه گوگل]من یکشنبه بعد از ظهر یک روز در اطراف یک کتابفروشی قدیمی رفتم
[ترجمه گوگل]من یکشنبه بعد از ظهر یک روز در اطراف یک کتابفروشی قدیمی رفتم
9. I've got two books on order at the bookshop.
[ترجمه ترگمان]من دوتا کتاب تو کتاب فروشی دارم
[ترجمه گوگل]من در کتابفروشی دو کتاب را سفارش دادم
[ترجمه گوگل]من در کتابفروشی دو کتاب را سفارش دادم
10. I hit on this book in a small bookshop.
[ترجمه ترگمان]به این کتاب در یک کتاب فروشی کوچک برخورد می کنم
[ترجمه گوگل]من در این کتاب در یک کتابفروشی کوچک روی آن ضربه زدم
[ترجمه گوگل]من در این کتاب در یک کتابفروشی کوچک روی آن ضربه زدم
11. The bookshop has decided to branch out into selling software and electronic publications.
[ترجمه ترگمان]کتابفروشی تصمیم گرفته است که به فروش نرم افزار و انتشارات الکترونیکی بپردازد
[ترجمه گوگل]کتابفروشی تصمیم گرفته است تا به نرم افزار فروش و نشریات الکترونیکی برسد
[ترجمه گوگل]کتابفروشی تصمیم گرفته است تا به نرم افزار فروش و نشریات الکترونیکی برسد
12. His friends live above the bookshop.
[ترجمه ترگمان]دوستانش بالای کتاب فروشی زندگی می کنند
[ترجمه گوگل]دوستانش در بالای کتابفروشی زندگی می کنند
[ترجمه گوگل]دوستانش در بالای کتابفروشی زندگی می کنند
13. I made a great find in that second-hand bookshop yesterday.
[ترجمه ترگمان]دیروز توی اون کتابفروشی دست دوم یه چیزی پیدا کردم
[ترجمه گوگل]دیروز من یک کتابفروشی دست دوم را پیدا کردم
[ترجمه گوگل]دیروز من یک کتابفروشی دست دوم را پیدا کردم
14. The bookshop was operating at a loss.
[ترجمه ترگمان]کتابفروشی در حال غش کردن بود
[ترجمه گوگل]کتابفروشی در حال از دست دادن بود
[ترجمه گوگل]کتابفروشی در حال از دست دادن بود
15. Many bookshop owners believe the future of the small bookshop may depend on the outcome of the case.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از مالکان کتابفروشی معتقدند که آینده کتابفروشی کوچک می تواند به نتیجه این پرونده بستگی داشته باشد
[ترجمه گوگل]بسیاری از صاحبان کتابفروشی معتقدند آینده کتابفروشی کوچک ممکن است به نتیجه پرونده بستگی داشته باشد
[ترجمه گوگل]بسیاری از صاحبان کتابفروشی معتقدند آینده کتابفروشی کوچک ممکن است به نتیجه پرونده بستگی داشته باشد
پیشنهاد کاربران
کتاب فروشی
کلمات دیگر: