کلمه جو
صفحه اصلی

clumpy


قلمبه دار، دارای انباشتگی یا همفشردگی، قلمبه سلمبه، خوشه دار، انبوه

انگلیسی به فارسی

خوشه‌دار، انبوه


چوبه دار


انگلیسی به انگلیسی

• clustered together, lumpy

جملات نمونه

1. You probably noticed that sometimes the salt gets clumpy. If it's really humid outside–there may even be condensation on top of the salt shaker.
[ترجمه ترگمان]احتمالا متوجه شده اید که گاهی اوقات نمک clumpy می شود اگر بیرون واقعا مرطوب است - حتی ممکن است چگالش روی of نمک باشد
[ترجمه گوگل]شما احتمالا متوجه شده اید که گاهی نمک شکسته می شود اگر واقعا خارج از رطوبت باشد، ممکن است در بالای شکلات نمک وجود داشته باشد

2. Quality soil is loose, clumpy, filled with air pockets and teeming with life.
[ترجمه ترگمان]کیفیت خاک آزاد، clumpy، پر از جیب هوا و پر از زندگی است
[ترجمه گوگل]خاک با کیفیت، شلوغ، پر از جیب های هوا و پر از زندگی است

3. Clumpy bedding and tabular cross-bedding are the main types.
[ترجمه ترگمان]بس تر clumpy و ملافه تخت جدولی از انواع اصلی هستند
[ترجمه گوگل]ملافه کوهنوردی و ملافه های جدولی انواع اصلی هستند

4. Quality soil is loose, clumpy air pockets and teeming with life.
[ترجمه ترگمان]کیفیت خاک سست، clumpy و پر از زندگی است
[ترجمه گوگل]خاک کلاسیک، جارو هوای چسبیده و پر از زندگی است

5. Ah, that bought 6000 clumpy books, can hold carry back in the palm only finally.
[ترجمه ترگمان]آه، این ۶۰۰۰ تا کتاب خریده و فقط در نهایت باید در دست داشته باشند
[ترجمه گوگل]آه، که 6000 کتاب چاقو خریداری کرد، می تواند در نهایت به پشت دست برود

6. Over the course of millions of years, this accretion disk would have become more "clumpy. " As it cooled, the dust would stick together, slowly forming the rocky seeds of planetary cores.
[ترجمه ترگمان]در طول میلیون ها سال، این قرص accretion تبدیل به \"clumpy\" خواهد شد، همانطور که سرد شد، گرد و غبار به تدریج به هم چسبیدن خواهد کرد و به آهستگی دانه های صخره ای هسته های سیاره ای را شکل می دهد
[ترجمه گوگل]در طی سالهای میلیونها سال، این دیسک تکرار شده، بیشتر شبیه شده است 'همانطور که سرد می شود، گرد و غبار با هم به هم می چسبند، به آرامی دانه های سنگی هسته های سیاره ای تشکیل می دهند

7. Some clumpy structures will exceed their Jeans mass and become gravitationally unstable, and may again fragment to form a single or multiple star system.
[ترجمه ترگمان]برخی ساختارهای clumpy از توده Jeans تجاوز می کنند و ناپایدار می شوند، و ممکن است باز هم یک سیستم تک ستاره را شکل دهند
[ترجمه گوگل]برخی از ساختارهای چسبیده جرم جین خود را از دست می دهند و از لحاظ گرانشی ناپایدار می شوند و ممکن است دوباره یک سیستم تک یا چند ستاره را تشکیل دهند

8. Tails too short, or with clumpy ends due to ankylosis, are serious faults.
[ترجمه ترگمان]دم بیش از حد کوتاه است، یا با انتهای clumpy به علت ankylosis، خطاهای جدی هستند
[ترجمه گوگل]دنده ها بیش از حد کوتاه، یا با انتهای چاقو به علت آنکیلوز، گسل های جدی هستند

9. For some time, scientists have suspected the presence of tiny moonlets that orbit Saturn in association with the clumpy and braided-looking ring.
[ترجمه ترگمان]برای مدتی، دانشمندان بر حضور of کوچکی که در مدار زحل در ارتباط با حلقه looking و braided هستند، مظنون هستند
[ترجمه گوگل]دانشمندان برای مدتی حضور مگنلهای کوچکی را که مدار سیاره زحل را در ارتباط با زنجیر چنگال و بافتی به نظر می رسانند مشکوک است

10. The most widespread of all cloud types, it typically forms in a low layer with a clumpy base.
[ترجمه ترگمان]معمول ترین انواع ابر، معمولا در یک لایه پایینی با پایه clumpy شکل می گیرد
[ترجمه گوگل]شایعترین انواع تمام ابرها، به طور معمول در یک لایه کم با یک پایه چسبنده تشکیل می شود

11. When a cloud starts producing rain or snow, but none of it reaches the ground, the result is a virga. Because trails hang down from a clumpy cloud, virgas are known as jellyfish tails.
[ترجمه ترگمان]وقتی ابر شروع به تولید باران یا برف می کند، اما هیچ یک از آن ها به زمین نمی رسد از آنجا که trails از ابر clumpy آویزان می شوند، virgas به عنوان دنباله عروس دریایی شناخته می شوند
[ترجمه گوگل]هنگامی که یک ابر شروع به تولید باران یا برف می کند، اما هیچ کدام از آن به زمین نمی رسد، نتیجه یک virga است از آنجا که مسیرهای دنباله دار از یک ابر چرکین آویزان هستند، ویجاها به عنوان دم آب چشمه شناخته می شوند

12. Howrey had begun acceding to clients' demands for flat, deferred or contingent fees, causing income to become clumpy and unpredictable.
[ترجمه ترگمان]Howrey به مشتریان خود تقاضای پرداخت هزینه های آپارتمان، به تعویق افتاده یا مشروط را داده و باعث شده است درآمد به clumpy و غیرقابل پیش بینی تبدیل شود
[ترجمه گوگل]هاوری شروع به تقاضای مشتریان برای پرداخت هزینه های مسطح، تعلیق و یا احتمالی کرده است، که درآمد را به صورت غیرمنتظره و غیرقابل پیش بینی تبدیل می کند

13. The right-hand galaxy, representing the '0', forms a ring of clumpy but intense star formation.
[ترجمه ترگمان]کهکشان دست راست، که نشان دهنده صفر است، حلقه ای از clumpy را تشکیل می دهد اما تشکیل ستاره سخت را تشکیل می دهد
[ترجمه گوگل]کهکشان راست دست، نشان دهنده '0'، شکل یک حلقه از تشکیل ستاره چنگال، اما شدید است

14. The morphology of the fracture gradually is changed from strip and clumpy cavity to tiny cavity.
[ترجمه ترگمان]مورفولوژی شکست به تدریج از حفره strip و clumpy تا حفره کوچک تغییر کرده است
[ترجمه گوگل]مورفولوژی شکسته به تدریج از نوار و حفره چرکین به حفره کوچک تغییر می کند

پیشنهاد کاربران

توده

خوشه وار


کلمات دیگر: