امرانه، بطورقطعی
dogmatically
امرانه، بطورقطعی
انگلیسی به فارسی
آمرانه، بهطور قطعی، با جزمیت
به طور دائمی
انگلیسی به انگلیسی
• in a dogmatic manner, intolerantly, in an opinionated manner
جملات نمونه
1. He applies the Marxist world view dogmatically to all social phenomena.
[ترجمه ترگمان]او نگرش جهان مارکسیست را به طور جزم در همه پدیده های اجتماعی اعمال می کند
[ترجمه گوگل]او دنیای مارکسیستی را به طور پنهانی به تمام پدیده های اجتماعی اعمال می کند
[ترجمه گوگل]او دنیای مارکسیستی را به طور پنهانی به تمام پدیده های اجتماعی اعمال می کند
2. It was taught dogmatically, with much logic-chopping and illustrative syllogisms.
[ترجمه ترگمان]با لحنی dogmatically، با منطقی منطقی و منطقی، تدریس می کرد
[ترجمه گوگل]آن را به طور دائمی تدریس می کرد، با منطق خردمندانه و قواعد تلقی می شد
[ترجمه گوگل]آن را به طور دائمی تدریس می کرد، با منطق خردمندانه و قواعد تلقی می شد
3. I will simply have to state the case dogmatically, but: this is untenable.
[ترجمه ترگمان]من فقط باید با لحنی جزم جمله را بیان کنم، اما این غیرقابل دفاع است
[ترجمه گوگل]من به سادگی باید این مورد را به طور دائمی بیان کنم، اما: این غیر قابل قبول است
[ترجمه گوگل]من به سادگی باید این مورد را به طور دائمی بیان کنم، اما: این غیر قابل قبول است
4. Dogmatically maintain that you know your partner's motives better than he or she does!
[ترجمه ترگمان]dogmatically مدعی است که تو از او بهتر از او می دانی
[ترجمه گوگل]به طور ضمنی می گویم که شما انگیزه های شریک زندگی خود را بهتر از او می دانید!
[ترجمه گوگل]به طور ضمنی می گویم که شما انگیزه های شریک زندگی خود را بهتر از او می دانید!
5. In fact if you follow this cycle dogmatically the girl will even notice it.
[ترجمه ترگمان]در حقیقت اگر شما از این چرخه پیروی کنید، دختر حتی متوجه آن خواهد شد
[ترجمه گوگل]در حقیقت اگر شما این سیکل را به طور دائمی دنبال کنید، دختر آن را حتی متوجه خواهد شد
[ترجمه گوگل]در حقیقت اگر شما این سیکل را به طور دائمی دنبال کنید، دختر آن را حتی متوجه خواهد شد
6. He is a dogmatically opinionated critic of modern art.
[ترجمه ترگمان]او یک منتقد dogmatically از هنر مدرن است
[ترجمه گوگل]او منتقد معتقد به هنر مدرن است
[ترجمه گوگل]او منتقد معتقد به هنر مدرن است
7. "No family needs two dogs, "I began dogmatically.
[ترجمه ترگمان]با لحنی جزم گفتم: \" هیچ خانواده ای به دو سگ نیاز ندارد \"
[ترجمه گوگل]'هیچ خانواده ای به دو سگ نیاز ندارد'، من به طور دائمی شروع کردم
[ترجمه گوگل]'هیچ خانواده ای به دو سگ نیاز ندارد'، من به طور دائمی شروع کردم
8. He immediately proceeded to dogmatically expound his views and that of his two companions regarding the punishment of the wicked.
[ترجمه ترگمان]او بلافاصله به to درباره نظرات خود و دو تن یاران خود که در مورد مجازات او بودند گفت:
[ترجمه گوگل]او بلافاصله به طور داورانه نظر خود و دو همتای خود را درباره مجازات ستمکاران توضیح داد
[ترجمه گوگل]او بلافاصله به طور داورانه نظر خود و دو همتای خود را درباره مجازات ستمکاران توضیح داد
9. Nowhere in the report does she provide evidence for these assertions:they are merely dogmatically stated as fact.
[ترجمه ترگمان]در هیچ کجای این گزارش مدرکی برای این اظهارات وجود ندارد: آن ها صرفا به گونه ای dogmatically بیان شده اند
[ترجمه گوگل]در این گزارش هیچکدام از شواهد را برای این ادعاها ارائه نمیدهند: آنها تنها به صورت دائمی به عنوان واقعیت بیان شدهاند
[ترجمه گوگل]در این گزارش هیچکدام از شواهد را برای این ادعاها ارائه نمیدهند: آنها تنها به صورت دائمی به عنوان واقعیت بیان شدهاند
10. Those who belittle the value of new integrative speculation are, in a phrase of Bennett's, dogmatically defeatist.
[ترجمه ترگمان]کسانی که ارزش گمانه زنی های جدید را تحقیر می کنند، به عبارت \"بنت s\" (dogmatically defeatist)هستند
[ترجمه گوگل]کسانی که از ارزش گزاره های جدید یکپارچه ای سرزنش می کنند، در جمله ای از بنت، شکست خورده است
[ترجمه گوگل]کسانی که از ارزش گزاره های جدید یکپارچه ای سرزنش می کنند، در جمله ای از بنت، شکست خورده است
11. It will probably be plain by now to what conclusions I am coming; so I will state them at once dogmatically and then elaborate them a little.
[ترجمه ترگمان]احتمالا تا الان روشن خواهد شد که من چه نتایجی را در پیش می گیرم، بنابراین فورا آن ها را در dogmatically خواهم ساخت و بعد آن ها را کمی به دقت بررسی خواهم کرد
[ترجمه گوگل]احتمالا به نظر می رسد که نتایجی که من می آیم می باشد بنابراین من آنها را یک بار به صورت دائمی اعلام می کنم و سپس کمی آنها را توضیح می دهم
[ترجمه گوگل]احتمالا به نظر می رسد که نتایجی که من می آیم می باشد بنابراین من آنها را یک بار به صورت دائمی اعلام می کنم و سپس کمی آنها را توضیح می دهم
12. We would not be good stewards of our projects if we took that position dogmatically.
[ترجمه ترگمان]اگر این موضع را با لحنی جزم گرایانه می گرفتیم، مباشر خوبی برای پروژه های خود نبودیم
[ترجمه گوگل]اگر این موضع را به طور دائمی در نظر بگیریم، ما نمی توانیم از مدیران ما خوب باشیم
[ترجمه گوگل]اگر این موضع را به طور دائمی در نظر بگیریم، ما نمی توانیم از مدیران ما خوب باشیم
13. I often debate with evolutionists because I believe that they are narrow mindedly and dogmatically accepting evolution without questioning it.
[ترجمه ترگمان]من اغلب با evolutionists بحث می کنم، چون فکر می کنم که آن ها با حواس پرتی و جزم dogmatically تکامل را بدون زیر سوال بردن آن قبول کرده اند
[ترجمه گوگل]من اغلب با تکامل گرایان بحث میکنم، زیرا معتقد هستم که آنها از لحاظ ذهنی و دشواری تکامل را بدون سوءاستفاده قبول می کنند
[ترجمه گوگل]من اغلب با تکامل گرایان بحث میکنم، زیرا معتقد هستم که آنها از لحاظ ذهنی و دشواری تکامل را بدون سوءاستفاده قبول می کنند
14. For a long time, the education of fine arts has followed a pattern which had been understood narrowly and dogmatically.
[ترجمه ترگمان]برای مدتی طولانی، آموزش هنرهای زیبا الگویی را دنبال کرد که به دقت و dogmatically درک شده بود
[ترجمه گوگل]برای مدت طولانی، آموزش هنرهای زیبا به دنبال یک الگوی است که به وضوح و به طور دائمی درک شده است
[ترجمه گوگل]برای مدت طولانی، آموزش هنرهای زیبا به دنبال یک الگوی است که به وضوح و به طور دائمی درک شده است
کلمات دیگر: