کلمه جو
صفحه اصلی

antidromic


(فیزیولژی - هادی انگیزه های عصبی در جهت عکس جهت عادی) پادرسان، پادرو

انگلیسی به فارسی

(فیزیولژی - هادی انگیزه‌های عصبی در جهت عکس جهت عادی) پادرسان، پادرو


ضد خوردگی


انگلیسی به انگلیسی

• carrying nerve impulses in a direction opposite the normal one (physiology)

جملات نمونه

1. However, the antidromic method is more comfortable than the orthodromic one and can record a better recognizable sensory nerve action potential.
[ترجمه ترگمان]با این حال، روش antidromic راحت تر از روش orthodromic است و می تواند پتانسیل عمل اعصاب حسی قابل تشخیص را ثبت کند
[ترجمه گوگل]با این حال، روش ضددردی راحت تر از ارتودرومیک است و میتواند یک پتانسیل عمل عصب حسی قابل تشخیص را ثبت کند

2. As the antidromic action potential, the pre-EPSP propagates along the lateral dendrite simply in the manner of electrotonic spread.
[ترجمه ترگمان]به عنوان پتانسیل عمل antidromic، پیش از EPSP در طول the افقی به طور ساده به روش گسترش electrotonic گسترش پیدا می کند
[ترجمه گوگل]به عنوان پتانسیل عمل ضددولتی، پیش EPSP در امتداد دندریت جانبی به طور ساده به شیوه پخش الکترو تنیک گسترش می یابد

3. Objective To explore the curative effects of antidromic nasolacrimal expansion combined with artificial nasolacrimal canal stent implantation for chronic dacryocystitis.
[ترجمه ترگمان]هدف بررسی اثرات درمانی گسترش nasolacrimal nasolacrimal همراه با stent مصنوعی کانال nasolacrimal برای کاشت stent مزمن
[ترجمه گوگل]هدف: برای بررسی اثرات درمانی ضد انعقاد انقباض بینی، همراه با لانه گزینی از استنت های کانال مصنوعی nasolacrimal برای داکیروسیستیت مزمن

4. One of the antidromic responses of these neurons to dorsal and dorsolateral funicular stimulation disappeared when dissection between the two funiculi reached the segments of C_-T_.
[ترجمه ترگمان]یکی از واکنش های antidromic این نورون ها به تحریک عصبی پشتی و dorsolateral، هنگامی که تشریح بین دو funiculi به بخش های C - T رسید، ناپدید شد
[ترجمه گوگل]یکی از پاسخ های ضددردی این نورون ها به تحریک کانونی پشتی و پشتی ناپدید شد، زمانی که رسوب گذاری بین این دو فانکشن به بخش C_-T_ رسیده بود

5. Objective:To provide anatomic basis for ortho-and antidromic puncture of popliteal artery and vein.
[ترجمه ترگمان]هدف: فراهم کردن اساس بالینی برای puncture اورتو و antidromic سرخرگ ریوی و سیاه رگ
[ترجمه گوگل]هدف: ارائه مبنای تشریحی برای سوراخ ارتو و ضد دیمی شریان و ورید پاپیتیتال است

6. Neurons in the lumbosacral dorsal horn were doubly activated by antidromic stimulation of both the ipsilateral dorsal and dorsolateral funiculi in the cervical spinal cord.
[ترجمه ترگمان]نورون های in پشتی به دلیل تحریک antidromic of ipsilateral و dorsolateral funiculi در نخاع cervical، دو برابر شده اند
[ترجمه گوگل]نورونهای شاخ پشتی شکمبه دوبار توسط تحریک ضددردی هر دو مفصل ران و عقب دو طرفه در نخاع سرویکس فعال می شوند

7. Median nerve wrist-index finger sensory nerve potential latency was measured by antidromic recording.
[ترجمه ترگمان]Median حساس به مچ عصبی، تاخیر بالقوه اعصاب حسی با ثبت antidromic اندازه گیری شد
[ترجمه گوگل]ضعف بالقوه عصب حسی عصبی Median عصبی شاخص با استفاده از ضبط ضد دیامیک اندازه گیری شد

8. Objective To introduce a revised method, which was used to repair skin and soft tissue defect in the hands with antidromic dorsal interosseous artery island flap in emergency treatment.
[ترجمه ترگمان]هدف معرفی یک روش اصلاح شده، که برای تعمیر پوست و نقص بافت نرم در دست با دریچه island interosseous پشتی در درمان اضطراری به کار گرفته شد
[ترجمه گوگل]هدف: معرفی یک روش تجدید نظر شده که برای اصلاح نقص پوست و نرم بافتی در دست با یک فلپ جزر و مدی متخلخل پشتی متقاطع پشتی در درمان اضطراری استفاده می شود

9. Results showed that the afferent impulse discharges of sensory nerve ending increased when an antidromic electric stimulation was given to an adjacent sensory nerve ending.
[ترجمه ترگمان]نتایج نشان داد که وقتی یک تحریک الکتریکی antidromic به یک پایان عصب حسی مجاور داده شد، جهش آنی فشار عصبی افزایش می یابد
[ترجمه گوگل]نتایج نشان داد که تخلیه عصبی عصبی پس از پایان عصب حسی افزایش می یابد زمانی که یک تحریک الکتریکی متقارن به انتهای عصب مجاور مجاور داده شد

10. Methods Repairing difficulty remedy hurt of other places with antidromic fascioutaneous flap, using the technology of supper thin flaps replant.
[ترجمه ترگمان]روش های تعمیر و درمان برای جبران آسیب به مناطق دیگر با دریچه antidromic fascioutaneous، با استفاده از فن آوری of ظریف شام
[ترجمه گوگل]روش های تعمیر دشواری آسیب زدن به مکان های دیگر با فلپ فشرده ضد تهاجمی، با استفاده از فن آوری فلپ های نازک شام دوباره


کلمات دیگر: