کلمه جو
صفحه اصلی

go out on the limb

پیشنهاد کاربران

گفتن یا انجام کاری بدون پشتوانه درست و اثبات شده. روهوا کاری کردن، الله بختکی

گفتن چیزی که ممکن است برخلاف نظر دیگران باشدو نوعی ریسک کرن باشد.

رو هوا ی چیزی گفتن. مطمئن نبودن.

پشت کسی را خالی کردن. کسی را رها کردن

خلاف نظر دیگران حرف زدن /کاری کردن
Say or do sth different from others.
I don't think I'm going out in limb in claiming that
global warming is a problem that must be addressed.
فکر نکنم گفتن این حرف که گرمایش کره زمین یه مشکلی است که حتما باید حل بشه خلاف نظر کسی باشه.

بی منطق حرف زدن

دست تنها موندن

دل به دریا زدن ، ریسک کردن
I am going to go out on alimb and say no divorses in 99
می خوام دلم به دریا بزنم و بگم سال ۹۹ بدون طلاق


کلمات دیگر: