کلمه جو
صفحه اصلی

go through something

پیشنهاد کاربران

چیزی را ( متن ) از اول تا انتها با دقت خواندن

وظیفه یا فعالیتی را تکمیل کردن

1 - تجربه کردن چیزی، خصوصا چیزی دشوار:
She’s been going through a difficult time since her brother’s illness.
2 - استفاده کردن از چیزی که نمیتوان ا زآن دوبار استفاده کرد:
She went through all the money from her paycheck in one day.
3 - انجام دادن کاری به منظور تمرین یا امتحان:
Let’s go through it once more to make sure you know what to say.
4 - امتحان کردن مجموعه ای از چیزهابا احتیاط به منظور سازماندهی آنها یا پیدا کردن چیزی:
I’m going through my clothes and throwing out all the stuff I don’t wear any more.

نگاه کردن، دنبال چیزی گشتن
دیدن

شرایط سخت یا ناخوشایند را تجربه کردن

تحمل کردن، تحمل سختی ها, تحت فشار وتحمل دورانی سخت قرار گرفتن. The country is going through a priod of economic instabiliy کشور متحمل دوره عدم ثبات اقتصادی است.


کلمات دیگر: