چاره ی دیگر، راه دیگر
nothing for it
چاره ی دیگر، راه دیگر
جملات نمونه
1. There's nothing for it but to get some extra help.
[ترجمه ترگمان]چیزی برای آن وجود ندارد، فقط برای کمک کردن
[ترجمه گوگل]چیزی برای آن وجود ندارد اما برای دریافت کمک اضافی
[ترجمه گوگل]چیزی برای آن وجود ندارد اما برای دریافت کمک اضافی
2. There was nothing for it but to go back the way we came.
[ترجمه ترگمان]چاره ای نبود جز اینکه از همان راهی که اومدیم برگردیم
[ترجمه گوگل]هیچ چیز برای آن وجود نداشت، اما بازگشت به راه ما آمد
[ترجمه گوگل]هیچ چیز برای آن وجود نداشت، اما بازگشت به راه ما آمد
3. Nothing for it. Turn a deaf ear, look the other way.
[ترجمه ترگمان] هیچ کاریش نمیشه کرد گوش کر کن، به راه دیگر نگاه کن
[ترجمه گوگل]هیچ چیز برای آن یک گوش ناشنوا را عوض کنید، به شیوه دیگر نگاه کنید
[ترجمه گوگل]هیچ چیز برای آن یک گوش ناشنوا را عوض کنید، به شیوه دیگر نگاه کنید
4. Well, there was nothing for it, I had to lay down the law in no uncertain terms.
[ترجمه ترگمان]خب، من هیچ کاری برای این کار نداشتم، ناچار بودم قانون را در شرایط معینی قرار دهم
[ترجمه گوگل]خوب، هیچ چیز برای آن وجود نداشت، من مجبور شدم قانون را در شرایط نامطمئن قرار دهم
[ترجمه گوگل]خوب، هیچ چیز برای آن وجود نداشت، من مجبور شدم قانون را در شرایط نامطمئن قرار دهم
5. There was nothing for it but to attempt to dig them out by hand.
[ترجمه ترگمان]هیچ چیزی نبود جز اینکه سعی کند آن ها را از دست بدهد
[ترجمه گوگل]هیچ چیز برای آن وجود نداشت اما سعی کرد آن را با دست انجام دهد
[ترجمه گوگل]هیچ چیز برای آن وجود نداشت اما سعی کرد آن را با دست انجام دهد
6. But as she also unpopular, there is nothing for it: she must go.
[ترجمه ترگمان]اما همان طور که او نیز منفور بود، چاره ای جز این نداشت: باید برود
[ترجمه گوگل]اما همانطور که او نیز غم انگیز است، چیزی برای آن وجود ندارد: او باید برود
[ترجمه گوگل]اما همانطور که او نیز غم انگیز است، چیزی برای آن وجود ندارد: او باید برود
7. There is nothing for it but to wait for the cat to jump.
[ترجمه ترگمان]چاره ای نیست جز اینکه صبر کنیم گربه از جا بپرد
[ترجمه گوگل]چیزی برای آن وجود ندارد اما منتظر گربه رفتن است
[ترجمه گوگل]چیزی برای آن وجود ندارد اما منتظر گربه رفتن است
8. There was nothing for it but to sit and hear Jacobite toasts and Gaeliz songs.
[ترجمه ترگمان]چیزی نبود جز نشستن و شنیدن آواز خواندن و آواز خواندن و آواز خواندن و آواز خواندن
[ترجمه گوگل]چیزی برای آن وجود نداشت، اما نشستن و شنیدن صدای آواز ژاکوبیت و آهنگ های گلییز
[ترجمه گوگل]چیزی برای آن وجود نداشت، اما نشستن و شنیدن صدای آواز ژاکوبیت و آهنگ های گلییز
9. With the bridge destroyed, there was nothing for it but to swim across it.
[ترجمه ترگمان]با آن که پل از میان رفت، چیزی نبود جز آن که در آن شنا کند
[ترجمه گوگل]با تخریب پل، چیزی برای آن وجود نداشت، اما آن را شنا کرد
[ترجمه گوگل]با تخریب پل، چیزی برای آن وجود نداشت، اما آن را شنا کرد
10. Much depends on which individual ingredients you choose. There is nothing for it but to taste and to experiment for yourself.
[ترجمه ترگمان]بسیار به آن بستگی دارد که کدام مواد تشکیل دهنده را انتخاب کنید هیچ چیزی جز چشیدن و آزمایش برای خودتان وجود ندارد
[ترجمه گوگل]بسیار بستگی دارد که کدامیک از مواد تشکیل دهنده شما انتخاب می کنید چیزی برای آن وجود ندارد، اما برای طعم و تجربه کردن برای خودتان وجود دارد
[ترجمه گوگل]بسیار بستگی دارد که کدامیک از مواد تشکیل دهنده شما انتخاب می کنید چیزی برای آن وجود ندارد، اما برای طعم و تجربه کردن برای خودتان وجود دارد
11. We were well aware of him stifling cries of pain, but there was nothing for it but to proceed.
[ترجمه ترگمان]ما به خوبی از او آگاهی داشتیم که از درد و رنج و رنج و رنج، جز این که ادامه دهد، خبری نبود
[ترجمه گوگل]ما از فریادهای دردش آگاه بودیم، اما برای آن چیزی نداشتیم، اما ادامه دادیم
[ترجمه گوگل]ما از فریادهای دردش آگاه بودیم، اما برای آن چیزی نداشتیم، اما ادامه دادیم
12. So, whether I liked it or not, there was nothing for it but to face the rocks.
[ترجمه ترگمان]پس، چه از آن خوشم می آمد یا نه، هیچ چیز نبود جز اینکه با صخره ها روبه رو شوم
[ترجمه گوگل]بنابراین، آیا من آن را دوست داشتم یا نه، چیزی برای آن وجود نداشت، اما با سنگ ها مواجه شد
[ترجمه گوگل]بنابراین، آیا من آن را دوست داشتم یا نه، چیزی برای آن وجود نداشت، اما با سنگ ها مواجه شد
13. Now with them you'd spend your money and get nothing for it.
[ترجمه ترگمان]حالا با آن ها پولت را خرج می کنی و برای این کار هیچ کاری نمی کنی
[ترجمه گوگل]در حال حاضر با آنها می خواهید پول خود را صرف و چیزی برای آن را دریافت کنید
[ترجمه گوگل]در حال حاضر با آنها می خواهید پول خود را صرف و چیزی برای آن را دریافت کنید
14. He wished he was not in a room so far from the bathroom. There was nothing for it but a long trudge through the house.
[ترجمه ترگمان]آرزو می کرد که ای کاش توی یک اتاق خیلی دور از حمام نبود چیزی برای آن وجود نداشت، اما راه طولانی را در خانه راه می پیمود
[ترجمه گوگل]او آرزو کرد که او در اتاق دیگری از حمام نبود هیچ چیز برای آن وجود نداشت، اما یک محکمه طولانی از طریق خانه بود
[ترجمه گوگل]او آرزو کرد که او در اتاق دیگری از حمام نبود هیچ چیز برای آن وجود نداشت، اما یک محکمه طولانی از طریق خانه بود
پیشنهاد کاربران
هیچ کاری نمی سه کرد چرا معمولا با but to می آید
کلمات دیگر: