کلمه جو
صفحه اصلی

conscientious objector


مخالف وجدانی (کسی که به واسطه معتقدات خود با جنگ مخالف است و طبق قوانین آمریکا از رفتن به جبهه معاف است)، مخالف جنگ، کسی که بعلل اخلاقی یا عقاید مذهبی از دخول در ارتش خودداری کند

انگلیسی به فارسی

مخالف وجدانی (کسی که به‌دلیل اعتقادات خود با جنگ مخالف است و طبق قوانین آمریکا از رفتن به جبهه معاف است)، مخالف جنگ


مخالفت وجدان


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
مشتقات: conscientious objection (n.)
• : تعریف: a person who refuses, for moral or religious reasons, to participate in military service or to engage in warfare.

• one who refuses to serve in the military due to personal reasons of conscience
a conscientious objector is a person who refuses to join the armed forces because he or she thinks that it is morally wrong to do so.

مترادف و متضاد

pacifist


Synonyms: war-hater, nonviolent person, C.O., conchie, peacenik


جملات نمونه

1. I should like to own myself a conscientious objector.
[ترجمه ترگمان]دوست دارم خودم را با وجدان و وجدان راحت کنم
[ترجمه گوگل]من می خواهم به خودم یک مخالفت وجدان بدهم

2. Knowing better than even to apply for conscientious objector, I went about avoiding the draft another way altogether.
[ترجمه ترگمان]چون می دانستم که بهتر از آن است که به طور کامل از objector استفاده کنم، رفتم تا از پیش نویس یک روش دیگر خودداری کنم
[ترجمه گوگل]دانستن بهتر از حتی برای اعتراض به وظیفه وجدان، من در مورد جلوگیری از پیش نویس راه دیگری به طور کامل

3. An extraordinary character, Kellet was a conscientious objector working in the forest on the lower flanks of the mountain.
[ترجمه ترگمان]یک شخصیت عجیب و غریبی بود که در جنگل در دامنه های پایین کوه کار می کرد
[ترجمه گوگل]یک شخصیت فوق العاده، Kellet یک مخالف وظیفه بود که در جنگل در قسمتهای پایین کوه کار می کرد

4. Initially a conscientious objector, he joined the army in 1941 and wound up a captain in the Middle East.
[ترجمه ترگمان]در ابتدا یک objector وظیفه شناس، در سال ۱۹۴۱ به ارتش پیوست و یک سروان را در خاور میانه زخمی کرد
[ترجمه گوگل]در ابتدا یک مخالف وجدان، او به ارتش در سال 1941 پیوست و یک کاپیتان در خاورمیانه را خاتمه داد

5. The claimant Robison was a conscientious objector who had performed alternative service, as required by the draft law.
[ترجمه ترگمان]مدعی Robison یک objector با وجدان بود که خدمت دیگری انجام داده بود، همان طور که پیش نویس این قانون مورد نیاز بود
[ترجمه گوگل]وکیل روبنس یک متقاضی وظیفه دار بود که خدمات قانونی را به صورت قانونی اجرا کرده بود

6. Holtom, a conscientious objector during world war two, explained that his own anguish had informed his iconic design.
[ترجمه ترگمان]Holtom، یک objector با وجدان در طول جنگ جهانی دوم، توضیح داد که غم و اندوه خودش طرح نمادین او را به اطلاع رسانده بود
[ترجمه گوگل]هولتم، یکی از مخالفان وظیفه در طول جنگ جهانی دوم، توضیح داد که آزار و اذیت وی به طراحی نمادین او آگاه بود

7. In June, the US military designated Abdo a conscientious objector to the wars in Iraq and Afghanistan, but that status was put on hold after he was charged over child pornography in Kentucky.
[ترجمه ترگمان]در ماه ژوئن، ارتش آمریکا، عبدو a را به خاطر جنگ در عراق و افغانستان به طور کامل به عنوان عبدو در نظر گرفت، اما این وضعیت پس از اینکه او به پورنوگرافی کودکان در کنتاکی متهم شد، به تعویق افتاد
[ترجمه گوگل]در ماه ژوئن، نیروهای آمریکایی ابدو به دلیل جنگ های عراق و افغانستان مخالف وظیفه ای گذاشتند، اما این وضعیت پس از اتهام پورنوگرافی کودک در کنتاکی متوقف شد

8. Standards, to take positive steps, as a conscientious objector .
[ترجمه ترگمان]استانداردها، برداشتن گام های مثبت، به عنوان یک objector با وجدان
[ترجمه گوگل]استانداردها، برای انجام اقدامات مثبت، به عنوان یک مخالف وظیفه

9. Abdo applied for conscientious objector status in 2010 after he decided Islamic standards would prohibit his service in the US army in any war, military officials said.
[ترجمه ترگمان]به گفته مسئولان نظامی، عبدو در سال ۲۰۱۰ پس از اینکه او تصمیم گرفت که استانداردهای اسلامی خدمات وی را در ارتش آمریکا در هر جنگی ممنوع کند، برای وضعیت objector به کار گرفته شد
[ترجمه گوگل]مقامات نظامی گفتند که عبدو در سال 2010 پس از اینکه تصمیم گرفت که استانداردهای اسلامی خدماتش را در ارتش ایالات متحده در هر جنگی ممنوع اعلام کند، وضعیت او در سال 2010 را رد کرد

10. You might say Hammerbacher is a conscientious objector to the ad-based business model and marketing-driven culture that now permeates tech.
[ترجمه ترگمان]شما ممکن است بگویید که Hammerbacher یک objector آگاهانه برای مدل کسب وکار مبتنی بر تبلیغات و فرهنگ بازاریابی است که در حال حاضر به تکنولوژی نفوذ می کند
[ترجمه گوگل]شما ممکن است بگویید Hammerbacher مخالف وظیفه ای به مدل کسب و کار مبتنی بر تبلیغ و فرهنگ مبتنی بر بازاریابی است که در حال حاضر تکنولوژی را در بر می گیرد

11. When he received his draft notice in 191 York filed as a "conscientious objector" but was denied.
[ترجمه ترگمان]هنگامی که او اولین اخطار خود را در ۱۹۱ نیویورک به عنوان \"objector وظیفه شناس\" دریافت کرد، رد شد، اما رد شد
[ترجمه گوگل]وقتی او پیش نویس اطلاعیه خود را در 191 یورو به عنوان یک 'مخالف وظیفه' داد، اما انکار شد

12. Sanad, a conscientious objector, had also expressed pro-Israel sentiments, and recorded a video appealing to Israelis during the uprising to show solidarity with Egyptians.
[ترجمه ترگمان]Sanad، یک objector با وجدان، نیز احساسات طرفدار اسرائیل را ابراز کرده و ویدیویی را ضبط کرده است که برای اسرائیلی ها در طول قیام نشان داده شده است تا همبستگی با مصریان را نشان دهد
[ترجمه گوگل]ساناد، یکی از مخالفان وظیفه، همچنین ابراز نگرانی های طرفدار اسرائیل را ابراز کرد و فیلم هایی را برای قیام برای نشان دادن همبستگی با مصریان ضبط کرد

13. After his baptism, Martin advanced to the battle-field as a conscientious objector.
[ترجمه ترگمان]پس از غسل تعمید مارتین به میدان نبرد رفت
[ترجمه گوگل]پس از غسل تعمید، مارتین به عنوان مخالف وظیفه به میدان نبرد پیشرفت کرد

14. Mejia, the first known Iraq veteran to refuse combat, applied for conscientious objector status in 200
[ترجمه ترگمان]Mejia، اولین سرباز معروف عراق که از نبرد امتناع می کند، درخواست وضعیت objector را در سال ۲۰۰ به کار برد
[ترجمه گوگل]مجیا، اولین دروازه بان شناخته شده در عراق برای رد مبارزه، برای 200 نفر از اعضای واجد شرایط شناخته شده است

15. Cowardice is, in any case, a moral maze: how much courage did it take to be a conscientious objector?
[ترجمه ترگمان]به هر حال، a یک معمای اخلاقی است: چه قدر شجاعت لازم است که یک objector آگاهانه باشد؟
[ترجمه گوگل]هرج و مرج، در هر صورت، یک پیچ و خم اخلاقی است که شجاعت آن را به عنوان یک مخالفت وجدان؟


کلمات دیگر: