کلمه جو
صفحه اصلی

sparsity


sparseness تنکی، کم پشتی، پراکندگی، تنک بودن

انگلیسی به فارسی

( sparseness ) تنکی، کم پشتی، پراکندگی، تنک بودن


اسپارتی


انگلیسی به انگلیسی

• state of being thinly scattered; scantiness

جملات نمونه

1. Sparsity of population in some rural counties of Britain can create considerable problems for bus operators.
[ترجمه ترگمان]افزایش جمعیت در برخی مناطق روستایی بریتانیا می تواند مشکلات قابل توجهی را برای اپراتورهای اتوبوس ایجاد کند
[ترجمه گوگل]سرعت بخشیدن به جمعیت در برخی از مناطق روستایی انگلستان می تواند مشکلات قابل توجهی را برای اپراتورهای اتوبوس ایجاد کند

2. By studying the sparsity characteristic of the correction equation and employing sparse matrix technique, a SCOPF program is well developed.
[ترجمه ترگمان]با مطالعه ویژگی های sparsity معادله تصحیح و بکارگیری تکنیک ماتریس پراکنده، یک برنامه SCOPF به خوبی توسعه یافته است
[ترجمه گوگل]با مطالعه خصوصیات اسپارتیسیتی معادله اصلاح و استفاده از تکنیک ماتریس پراکنده، یک برنامه SCOPF به خوبی توسعه یافته است

3. Sparsity is here defined as the average number of non-zero components in the vector representation of data.
[ترجمه ترگمان]Sparsity در اینجا به عنوان تعداد متوسط مولفه های غیر صفر در نمایش برداری داده ها تعریف می شود
[ترجمه گوگل]سرعت تشعشع به عنوان مقدار متوسط ​​عناصر غیر صفر در نمایش بردار داده ها تعریف می شود

4. The fast inverse iteration algorithm and sparsity technique are also exploided to reduce the computation time and memory requirement.
[ترجمه ترگمان]الگوریتم تکرار معکوس سریع و تکنیک sparsity نیز برای کاهش زمان محاسبه و نیاز حافظه مورد استفاده قرار می گیرند
[ترجمه گوگل]الگوریتم سریع تکرار معکوس و تکنیک sparsity نیز برای کاهش زمان محاسبه و نیاز به حافظه مورد بهره برداری قرار می گیرند

5. Data set size, dimensionality and sparsity have been identified as aspects that make cluster more difficult.
[ترجمه ترگمان]اندازه مجموعه داده، ابعاد و sparsity به عنوان جنبه هایی شناسایی شده اند که خوشه را دشوارتر می کنند
[ترجمه گوگل]اندازه داده ها، ابعاد و اسپاریتی به عنوان جنبه هایی که خوشه را دشوار می کند شناسایی شده است

6. This is not only because of the sparsity of the fringed.
[ترجمه ترگمان]این فقط به خاطر the حاشیه دار نیست
[ترجمه گوگل]این نه تنها به علت کم بودن محدوده است

7. Owing to its sparsity of structure, new matrix greatly simplifies the projection operation during images reconstruction, which greatly improving the speed of reconstruction.
[ترجمه ترگمان]به خاطر ساختار بندی آن، ماتریس جدید به شدت عملیات تصویر را در طول بازسازی تصاویر تسهیل می کند که تا حد زیادی سرعت بازسازی را بهبود می دهد
[ترجمه گوگل]با توجه به کمبود ساختار آن، ماتریس جدید به طور چشمگیری عملیات طرح ریزی را در طول بازسازی تصاویر ساده تر می کند که به سرعت سرعت بازسازی را بهبود می بخشد

8. This algorithm is an improvement of local sparsity ratio and local sparsity coefficient computation for Local Sparsity Coefficient- Based (LSC) Mining of Outliers paper.
[ترجمه ترگمان]این الگوریتم بهبود نسبت sparsity محلی و محاسبه ضریب sparsity محلی برای استخراج ضریب Sparsity (lsc)از کاغذ Outliers است
[ترجمه گوگل]این الگوریتم بهبود نسبت فرسایشی محلی و محاسبه ضریب اسپوزیته محلی برای معادله محلی بر مبنای ضریب همبستگی (LSC) استخراج از ضایعات است

9. It discusses the exploitation of sparsity in large LP problems as used in practice.
[ترجمه ترگمان]این مقاله به بحث در مورد بهره برداری از sparsity در مشکلات بزرگ پی پی که در عمل به کار می رود می پردازد
[ترجمه گوگل]این استثنایی استثمار sparsity در مشکلات بزرگ LP است که در عمل استفاده می شود

10. Owing to the sparsity of high-dimensional data and the features of categorical data, it needs to develop special methods for high-dimensional categorical data.
[ترجمه ترگمان]به خاطر ماهیت داده های ابعادی بالا و ویژگی های داده های مطلق، باید روش های خاصی را برای داده های مطلق ابعادی بالا توسعه دهیم
[ترجمه گوگل]با توجه به کمبود داده های با ابعاد بزرگ و ویژگی های داده های طبقه بندی شده، نیاز به توسعه روش های ویژه ای برای داده های طبقه بندی شده با ابعاد بزرگ است

11. We tackle the sparsity problem in two ways - by feature augmentation and switched method.
[ترجمه ترگمان]ما به دو روش با مساله sparsity برخورد می کنیم - از طریق افزایش مشخصه و روش تغییر
[ترجمه گوگل]ما با دو روش به مشکل بوجود می آید - با افزایش ویژگی و روش متداول

12. Its sparsity and spissitude is in good order, just like the arrangement by the genius.
[ترجمه ترگمان]sparsity و spissitude نظم خوبی دارند، درست مثل آرایش و آرایش نبوغ
[ترجمه گوگل]ریزش و انحطاط آن در نظم خوب است، درست مثل تنظیم نابغه

13. And point out the problems existed in the traditional collaborative filtering methods: ratings matrix sparsity, cold start, vulnerability, single interest model and scalability issues.
[ترجمه ترگمان]و به این نکته اشاره کنید که مشکلات موجود در روش های فیلتر مشترک سنتی عبارتند از: ماتریس درجه بندی sparsity، شروع سرد، آسیب پذیری، مدل بهره واحد و مسائل مقیاس پذیری
[ترجمه گوگل]و اشاره به مشکلات موجود در روشهای سنتی همکاری فیلتر کردن ماتریس رتبه بندی، شروع سرد، آسیب پذیری، مدل منافع و مسائل مربوط به مقیاس پذیری وجود دارد

14. Result : GEPRB can reduce the cumulating thickness of the basilar membrane and that of the vascular pattern, so as to tighten up the sparsity of the spiral ganglion cells.
[ترجمه ترگمان]نتیجه: GEPRB می تواند ضخامت cumulating غشا basilar و الگوی آوندی را کاهش دهد تا the سلول های ganglion مارپیچی را افزایش دهد
[ترجمه گوگل]نتیجه GEPRB می تواند ضخامت تجمعی غشاء basilar و الگوی عروقی را کاهش دهد، به طوری که برای افزایش انعطاف پذیری سلول های گانگلیونی مارپیچی

15. This paper proposes a method of digital literature image compression based on sparsity and synchronization.
[ترجمه ترگمان]این مقاله یک روش فشرده سازی تصویر دیجیتال مبتنی بر sparsity و همزمانی را پیشنهاد می کند
[ترجمه گوگل]این مقاله یک روش ادغام ادبیات تصویری دیجیتال را بر اساس اسپارتی و هماهنگ سازی پیشنهاد می کند

پیشنهاد کاربران

ریزش

کمبود [ آمار]

پراکندگی


کلمات دیگر: