کلمه جو
صفحه اصلی

propagandistic


تبلیغاتی

انگلیسی به فارسی

تبلیغاتی


انگلیسی به انگلیسی

• of propaganda, of information spread in order to promote a particular goal

جملات نمونه

1. It is propagandistic and manipulates the reader with purple prose.
[ترجمه ترگمان]It است و خواننده را با نثر ارغوانی دستکاری می کند
[ترجمه گوگل]این تبلیغاتی است و خواننده را با پروسس بنفش کنترل می کند

2. The news communications communication function and propagandistic function require strengthening audience consciousness and society responsibility at the same time.
[ترجمه ترگمان]کارکرد ارتباطات ارتباطی و عملکرد تبلیغاتی به تقویت آگاهی مخاطبان و مسئولیت پذیری اجتماعی همزمان نیاز دارد
[ترجمه گوگل]عملکرد ارتباطات ارتباطات خبری و عملکرد تبلیغاتی نیاز به افزایش آگاهی مخاطب و مسئولیت اجتماعی در همان زمان دارد

3. The affections are from social factor, group factor, propagandistic factor and students' characteristic.
[ترجمه ترگمان]این احساسات از عامل اجتماعی، عامل گروه، عامل تبلیغاتی و مشخصه دانش آموزان است
[ترجمه گوگل]عواطف از عوامل اجتماعی، عامل گروهی، عامل تبلیغاتی و ویژگی های دانش آموزان است

4. The proposal has therefore been labelled as just as propagandistic as Mussolini's act.
[ترجمه ترگمان]بنابراین پیشنهاد به عنوان تبلیغاتی به عنوان اقدام موسولینی شناخته شده است
[ترجمه گوگل]بنابراین این پیشنهاد به همان اندازه به عنوان تبلیغاتی به عنوان قانون موسولینی نامگذاری شده است

5. Finally the room where oxygen is produced. It is also a storehouse with new breathers, dosimeters and soviet propagandistic literature.
[ترجمه ترگمان]در نهایت اتاقی که اکسیژن تولید می شود همچنین یک انبار با breathers جدید، dosimeters و ادبیات تبلیغاتی شوروی است
[ترجمه گوگل]در نهایت اتاق که اکسیژن تولید می شود این نیز یک انبار با نفس های جدید، دوزیمتر و ادبیات تبلیغاتی سابقا است

6. The title of this thesis is The research of the propagandistic strategy of Shen Bao s commercial advertisements (1927-19
[ترجمه ترگمان]عنوان این پایان نامه، تحقیق استراتژی تبلیغاتی تبلیغات بازرگانی شن ۲۰۱۰ (۱۹۲۷ - ۱۹)است
[ترجمه گوگل]عنوان این پایاننامه تحقیق استراتژی تبلیغاتی تبلیغاتی تجاری شن بئو است (1927-19

7. Typical report has long been the most competitive product in TV propagandistic news.
[ترجمه ترگمان]گزارش نمونه از دیرباز مهم ترین محصول در اخبار تبلیغات تلویزیونی بوده است
[ترجمه گوگل]گزارش های متداول در مورد تلویزیون های تبلیغاتی تلویزیونی، رقابتی ترین محصول سال هستند

8. Like any kind of media technology – such as Stalin's propagandistic use of television or the Nazi exploitation of radio – it is easily subverted by political dictatorship.
[ترجمه ترگمان]مانند هر نوع تکنولوژی رسانه ای - مانند استفاده propagandistic استالین از تلویزیون و یا استثمار نازی ها از رادیو - به راحتی بوسیله دیکتاتوری سیاسی بی اثر می شود
[ترجمه گوگل]مانند هر گونه تکنولوژی رسانه ای - مانند استفاده تبلیغی استالین از تلویزیون یا بهره برداری از نازی ها از رادیو - آن را به راحتی توسط دیکتاتوری سیاسی تخریب می شود

9. We hope that the colleagues who head to get their visas could help us to ask for the propagandistic files on the following two projects.
[ترجمه ترگمان]ما امیدواریم که همکارانی که برای گرفتن ویزا به سر می برند می توانند به ما کمک کنند تا از فایل های تبلیغاتی در دو پروژه زیر سوال کنیم
[ترجمه گوگل]ما امیدواریم که همکاران برای دریافت ویزا به ما کمک کنند تا پرونده های تبلیغاتی را در دو پروژه زیر دعوت کنیم

10. Below one can find the historical photos, made by German photographers. The part of them are propagandistic.
[ترجمه ترگمان]در زیر یک عکس می تواند عکس های تاریخی را پیدا کند که توسط عکاسان آلمانی ساخته شده است قسمتی از آن ها تبلیغاتی هستند
[ترجمه گوگل]در زیر می توانید عکس های تاریخی که توسط عکاسان آلمانی ساخته شده اند را بیابید بخشی از آنها تبلیغاتی است

11. Silence is the base of words which is not a kind of verbal language with rich propagandistic content.
[ترجمه ترگمان]سکوت پایه کلماتی است که یک نوع زبان شفاهی با محتوای تبلیغاتی غنی نیست
[ترجمه گوگل]سکوت پایه ای از کلمات است که نوعی زبان کلامی با محتوای غنی تبلیغاتی نیست

12. This paper discussed patient-oriented. It should be a requirement of medical morality to hospitals and their workers, but it should not just be a propagandistic slogan or promises to patients.
[ترجمه ترگمان]این مقاله در مورد بیمار محور بحث و تبادل نظر کرد باید یک الزام اخلاق پزشکی به بیمارستان ها و کارگران آن ها باشد، اما نباید شعار تبلیغاتی باشد و یا به بیماران وعده داده شود
[ترجمه گوگل]این مقاله در مورد بیمار گرا مورد بحث قرار گرفت این باید یک الزام اخلاقیات پزشکی به بیمارستان ها و کارگران آنها باشد، اما نباید فقط یک شعار تبلیغاتی باشد یا وعده هایی برای بیماران باشد

13. The article discusses the honor system from five aspects: honor code, honor pledge, honor committee, disciplinal system, and propagandistic method.
[ترجمه ترگمان]این مقاله از پنج جنبه به سیستم افتخار بحث می کند: قانون شرافت، تعهد افتخار، کمیته افتخاری، نظام disciplinal، و روش تبلیغاتی
[ترجمه گوگل]مقاله در مورد سیستم افتخار از پنج جنبه افتخار کد، تعهدات افتخار، کمیته افتخاری، نظام رشته ای و روش تبلیغاتی بحث می کند

14. But what Alexander and his successors did was they made sort of a conscious, propagandistic decision to use religious syncretism to bind together their kingdoms.
[ترجمه ترگمان]اما آنچه اسکندر و جانشینان او انجام دادند این بود که آن ها یک تصمیم آگاهانه و تبلیغاتی برای استفاده از syncretism مذهبی برای پیوستن به یکدیگر تشکیل دادند
[ترجمه گوگل]اما آنچه که اسکندر و جانشینانش انجام دادند، این بود که تصمیم گیری آگاهانه و تبلیغاتی برای استفاده از سینکستیسم مذهبی برای ادغام پادشاهی آنها انجام می شد


کلمات دیگر: