کلمه جو
صفحه اصلی

proprietorial


وابسته به مالک

انگلیسی به فارسی

وابسته به مالک


مالکیت


انگلیسی به انگلیسی

• pertaining to a property owner, of a proprietor
proprietorial means belonging to or relating to a proprietor; a formal word.
proprietorial behaviour indicates that someone is, or thinks they are, the owner of something; used showing disapproval.

جملات نمونه

1. He put a proprietorial arm around her.
[ترجمه ترگمان]دستش را دور کمرش حلقه کرد
[ترجمه گوگل]او دستش را به طرف او گذاشت

2. He laid a proprietorial hand on her arm .
[ترجمه ترگمان]دستش را روی بازویش گذاشت
[ترجمه گوگل]او دست شخصی خود را روی بازوی او گذاشت

3. The longer I live alone the more proprietorial I become about my home.
[ترجمه ترگمان]هر چه بیشتر در خانه خودم تنها باشم بیشتر زندگی می کنم
[ترجمه گوگل]هرچه بیشتر من تنها زندگی کنم، مالکیت بیشتر من در مورد خانه من تبدیل شده است

4. She resented the proprietorial way he used her car for trips about town.
[ترجمه ترگمان]او از روش proprietorial که برای سفر به شهر از ماشینش استفاده می کرد ناراحت بود
[ترجمه گوگل]او از شیوه خاصی که از ماشینش برای سفر در مورد شهر استفاده می کرد، تحسین می کرد

5. She felt proprietorial about the valley.
[ترجمه ترگمان]احساس می کرد که از دره خارج شده است
[ترجمه گوگل]او در مورد دره علاقه مند شد

6. His stare was uncompromising, almost proprietorial.
[ترجمه ترگمان]نگاهش قاطع و تقریبا proprietorial بود
[ترجمه گوگل]خیره شدنش بی تقصیر بود، تقریبا خصوصی

7. She wanted to shrug off his firm, proprietorial grasp but managed to resist.
[ترجمه ترگمان]او می خواست محکم شانه بالا بزند، اما نتوانست جلو خودش را بگیرد
[ترجمه گوگل]او می خواست از درک صاحب خود، خودداری کند اما توانست مقاومت کند

8. One proprietorial hand was laid, light as a priestly blessing, on an old-fashioned microscope in gleaming brass.
[ترجمه ترگمان]یک دستش را به عنوان دعای کشیشی به عنوان دعای کشیشی روی یک میکروسکوپ کهنه و برنجی قرار داده بود
[ترجمه گوگل]یک دستمال مخصوص، بر روی یک میکروسکوپ قدیمی که در برنج زرق و برق دار است، به عنوان یک برکت مقدس، نور را در بر می گیرد

9. In recent years, the evidence for proprietorial interference has become even more weighty.
[ترجمه ترگمان]
[ترجمه گوگل]در سال های اخیر، شواهدی برای تداخل اختصاصی به کار گرفته شده است

10. However, it is unlikely that such proprietorial power will be exercised without reference to commercial considerations or marketing considerations.
[ترجمه ترگمان]
[ترجمه گوگل]با این حال، بعید است که چنین قدرت مالکیت بدون اشاره به ملاحظات تجاری یا ملاحظات بازاریابی مورد استفاده قرار گیرد

11. Economic growth is originated from the rationalization of proprietorial system.
[ترجمه ترگمان]رشد اقتصادی از توجیه عقلانی سیستم proprietorial نشات می گیرد
[ترجمه گوگل]رشد اقتصادی از عقلانیت سیستم مالکیتی آغاز می شود

12. I walked up Fernhill Rise with a feeling of proprietorial pride.
[ترجمه ترگمان]با احساس غرور proprietorial از خواب بلند شدم
[ترجمه گوگل]با احساس غرور شخصیتی، فرنخیل بالا رفتم

13. It was a lazy, almost careless gesture; only Caroline knew that the pressure of his hand was remorseless and proprietorial.
[ترجمه ترگمان]این حرکت، یک حرکت تنبل و تقریبا بی اعتنا بود؛ فقط کارولین می دانست که فشار دستش بی رحم و proprietorial است
[ترجمه گوگل]این یک حرکات تنبل و تقریبا بی دقت بود؛ تنها کارولین می دانست که فشار دستش بی رحمانه و منفور است

14. Goats chewed the shadows of the rock and gazed with proprietorial sarcasm and planted themselves in my path to watch me hesitate.
[ترجمه ترگمان]Goats سایه سنگ ها را جوید و با طعنه به من خیره شد و خود را در مسیر من قرار داد تا مرا معطل کند
[ترجمه گوگل]بز ها سایه های سنگ را میخندیدند و با سارکوزی خصوصی تماشا می کردند و خود را در مسیر خود می کشیدند تا به من شک کنند


کلمات دیگر: