کلمه جو
صفحه اصلی

confidently


مطمئنا"، بدون شبهه

انگلیسی به فارسی

با‌اطمینان


انگلیسی به انگلیسی

• in a confident manner, with certainty

مترادف و متضاد

in an assured manner


Synonyms: with conviction, having conviction, assuredly, positively


جملات نمونه

1. 'I won't let you down,' he replied confidently.
[ترجمه ترگمان]با اطمینان جواب داد: من تو رو ناامید نمی کنم
[ترجمه گوگل]او با اطمینان پاسخ داد: 'من شما را پایین نخواهم گذاشت '

2. The report asserts confidently that the industry will grow.
[ترجمه ترگمان]این گزارش با اطمینان می گوید که این صنعت رشد خواهد کرد
[ترجمه گوگل]این گزارش با اطمینان بیان می کند که صنعت رشد خواهد کرد

3. They would confidently intuit your very thoughts.
[ترجمه ترگمان]اونا مطمئن میشن که ایده های تو رو از بین ببرن
[ترجمه گوگل]آنها با اعتماد به نفس اندیشه های شما را آرام می کنند

4. She spoke confidently into the microphone.
[ترجمه ترگمان]او بااعتماد به نفس در میکروفون حرف می زد
[ترجمه گوگل]او با اطمینان به میکروفون صحبت کرد

5. Go confidently in the direction of your dreams! Live the life you've imagined. Henry David Thoreau
[ترجمه ترگمان]بااعتماد به نفس خود را به سوی رویاهات هدایت کن! زندگی را که تصور کرده ای زنده بمانی \" هنری دیوید \"
[ترجمه گوگل]با اعتماد به نفس در مسیر رویاهای خود گام بردارید! زندگی را که تصور کرده اید زندگی کن هنری دیوید Thoreau

6. Press reports beforehand confidently pronounced that an agreement had already been reached.
[ترجمه ترگمان]گزارش ها مطبوعاتی قبل از این اعلام کردند که توافقی حاصل شده است
[ترجمه گوگل]گزارش های مطبوعات قبلا با اطمینان بیان کرد که توافق نامه قبلا به دست آمده است

7. You can and must act boldly and confidently.
[ترجمه ترگمان]شما می توانید با شجاعت و مطمئن عمل کنید
[ترجمه گوگل]شما می توانید و باید با جدیت و با اطمینان عمل کنید

8. He's speaking up and asserting himself confidently.
[ترجمه ترگمان]او در حال صحبت کردن است و با اطمینان خودش را معرفی می کند
[ترجمه گوگل]او صحبت می کند و خود را با اطمینان بیان می کند

9. Carla smiled confidently at the cameras.
[ترجمه ترگمان]کارلا با اطمینان به دوربین ها لبخند زد
[ترجمه گوگل]کارلا با دوربین اطمینان لبخند زد

10. Try to act confidently, even if you feel nervous.
[ترجمه ترگمان]سعی کنید بااعتماد به نفس عمل کنید، حتی اگر احساس اضطراب می کنید
[ترجمه گوگل]سعی کنید با اطمینان عمل کنید، حتی اگر احساس عصبانیت کنید

11. She played the piano confidently but her timing was not good.
[ترجمه ترگمان]او با اطمینان پیانو نواخت، اما زمان بندی او خوب نبود
[ترجمه گوگل]او با اطمینان پیانو را بازی کرد اما زمان بندی او خوب نبود

12. Can we confidently rely on him to get the job done?
[ترجمه ترگمان]آیا ما می توانیم بااعتماد به نفس به او تکیه کنیم تا کار را انجام دهد؟
[ترجمه گوگل]آیا می توانیم با اطمینان به او تکیه کنیم تا کار انجام شود؟

13. He confidently proclaims that he is offering the best value in the market.
[ترجمه ترگمان]او با اطمینان ادعا می کند که بهترین ارزش را در بازار عرضه می کند
[ترجمه گوگل]او با اطمینان اعلام می کند که او بهترین ارزش را در بازار ارائه می دهد

14. He confidently forecast a big increase in sales,and he turned out to be right.
[ترجمه ترگمان]او بااعتماد به نفس افزایش زیادی در فروش پیش بینی کرد و او به سمت راست برگشت
[ترجمه گوگل]او با اطمینان پیش بینی افزایش بزرگ در فروش، و او معلوم شد درست است

15. She confidently expects to win.
[ترجمه ترگمان]او بااعتماد به نفس انتظار برنده شدن را دارد
[ترجمه گوگل]او با اطمینان انتظار دارد که برنده شود

پیشنهاد کاربران

اعتماد به نفس

اطمینان، اعتماد به نفس

with confidence
in a confident manner

مطمئنا، بدون شبهه

قطعا
بدون شک
مطمئنا

صحت

بااطمینان خاطر
باخاطر جمعی
بااعتماد بنفس

طوری که بتوان قسم خورد

assuredly


کلمات دیگر: