کلمه جو
صفحه اصلی

go over


معنی : گذشتن، به ان سو رفتن، مرور کردن
معانی دیگر : بازبینی کردن، (درس را) دوره کردن، منتقل شدن

انگلیسی به فارسی

واکنش نشان دادن


انگلیسی به انگلیسی

• check, examine; study, review; repeat

مترادف و متضاد

review


گذشتن (فعل)
pass, cross, go, elapse, blow over, bypass, go over

به ان سو رفتن (فعل)
go over

مرور کردن (فعل)
pass, review, go over, run over

Synonyms: analyze, examine, inspect, investigate, look at, peruse, practice, read, rehearse, reiterate, repeat, revise, riffle through, scan, skim, study, thumb through


Antonyms: ignore, neglect


Create a response or impression


جملات نمونه

1. Mom, can I go over to Lisa's house?
[ترجمه متین] مامان من میتونم به لانه لیزا بروم
[ترجمه محمد] مامان، میشه برم خونه لیزا؟
[ترجمه حدیث] مامان میتوانم به خانه ی لیزا بروم
[ترجمه ترگمان]مامان، میتونم برم خونه لیسا؟
[ترجمه گوگل]مامان، من می توانم به خانه لیزا بروم؟

2. If you will write the article, I'll go over it and touch it up for you.
[ترجمه علی بیگلری] اگر شما مقاله را بنویسید ، من بازبینی خواهم کرد انرا و اصلاح میکنم انرا برای شما
[ترجمه ترگمان]اگر شما مقاله را بنویسید، من بر می گردم و آن را برای شما لمس خواهم کرد
[ترجمه گوگل]اگر مقاله را بنویسید، من آن را می گذارم و آن را برای شما لمس می کنم

3. I'm not sure that I understand. Go over it again.
[ترجمه ترگمان]مطمئن نیستم که درک کنم دوباره شروع کن
[ترجمه گوگل]من مطمئن نیستم که من درک کنم دوباره برو دوباره

4. He crooked a finger to tell us to go over to him.
[ترجمه ترگمان]انگشتش را کج کرد تا به ما بگوید که به طرف او برویم
[ترجمه گوگل]او یک انگشت را کج کرد تا به ما بگوید که به او برسد

5. Go over to the other/far side of the room.
[ترجمه ترگمان]به آن طرف اتاق برو
[ترجمه گوگل]برو به سمت دیگر / دور از اتاق

6. She would go over the accident again and again in her mind, wishing that she could somehow have prevented it.
[ترجمه ترگمان]او بارها و بارها در ذهنش مرور می کرد و آرزو می کرد که ای کاش می توانست به نحوی از آن جلوگیری کند
[ترجمه گوگل]او دوباره و دوباره در ذهنش به حادثه رسیده بود و مایل بود که او به نحوی از آن جلوگیری کند

7. Don't go over that line or your throw won't count.
[ترجمه ترگمان]روی اون خط نرو وگرنه throw به حساب نمی اد
[ترجمه گوگل]فراتر از آن خط بروید و یا پرتاب شما محاسبه نخواهد شد

8. Go over to your PC and boot it up.
[ترجمه ترگمان]به طرف کامپیوتر خود بروید و آن را راه اندازی کنید
[ترجمه گوگل]به کامپیوتر خود بروید و آن را بوت کنید

9. A rucksack has straps that go over the shoulders.
[ترجمه ترگمان]یک کوله پشتی افسار را دارد که از روی شانه های او رد می شود
[ترجمه گوگل]یک کوله پشتی دارای بند های است که بیش از شانه ها می رود

10. Let's go over and help them pull the cart.
[ترجمه ترگمان]برویم و به آن ها کمک کنیم گاری را بکشند
[ترجمه گوگل]بیایید برویم و به آنها کمک کنیم تا سبد خریدشان را بشکنیم

11. I always go over my revision notes just before I go into an exam.
[ترجمه ترگمان]من همیشه قبل از اینکه برم یه امتحانی بکنم من همیشه یادداشت های revision رو مرور می کنم
[ترجمه گوگل]من قبل از رفتن به یک امتحان، همیشه از یادداشت های تجدید نظر خود می گذرم

12. She had to go over the floor with a mop.
[ترجمه ترگمان]او مجبور شد با یک دستمال روی زمین برود
[ترجمه گوگل]او مجبور بود با یک مگس به طبقه بالا برود

13. This matter will go over until the next session.
[ترجمه ترگمان]این موضوع تا جلسه بعدی ادامه خواهد یافت
[ترجمه گوگل]این موضوع تا جلسه بعدی ادامه خواهد یافت

14. "So you can all go over there and get shot," he said, with the sort of black humour common among British troops here.
[ترجمه ترگمان]او گفت: \"بنابراین همه شما می توانید به آنجا بروید و عکس بگیرید،\" با نوعی طنز سیاه که در میان نیروهای انگلیسی در اینجا رایج است
[ترجمه گوگل]او گفت، 'بنابراین شما همه می توانید به آنجا برود و به ضرب گلوله کشته شود '

15. We must go over the accounts carefully before we settle them.
[ترجمه ترگمان]قبل از اینکه آن ها را آرام کنیم باید با دقت به حساب ها رسیدگی کنیم
[ترجمه گوگل]ما باید قبل از اینکه آنها را حل کنیم، به دقت حساب کنیم

پیشنهاد کاربران

نادیده گرفتن
go over the deal

با دقت چک کردن چیزی

کم آوردن - به اتمام رسیدن -

بررسی کردن

to forget
فراموش کردن. نادیده گرفتن. گذشتن

پرداختن

look at, check

brush up

بررسی کردن، مرور کردن، ( در بارهٔ چیزی ) فکر کردن.
Go over to =پیوستن به، ملحق شدن به.

عبور کردن از پل

امتحان خود را پس دادن
It is going to go very well.
It went over very badly .

از بالاگذشتن


to go over : دوباره انجام دادن، ویرایش کردن، اصلاح کردن

to go over well: قابل پذیرش بودن، مورد قبول بودن

بررسی کردن، مرور کردن

Discuss sth carefully

رفتن به سمت

سر زدن ( به خانه کسی رفتن و سر زدن ) - مرور کردن
where are you going?
I go for a walk or go over to my friend's house.
داری کجا میری؟
دارم میرم قدم بزنم یا سری به خونه رفیقم بزنم

تکرار کردن

یافتن. کشف کردن. به دقت مورد بررسی قرار دادن.

به یاد آوردن

( عبارت فعلی ) چیزی را به دقت مرور یا بررسی کردن

به خانه کسی رفتن

به سراغ ( کسی یا چیزی ) رفتن

دوباره روی چیزی را کشیدن ( مثلا با ماژیک )

از آب در اومدن.
it went over very well

۱ - به دقت فکر کردن درباره چیزی
۲ - جستجو یا امتحان کردن چیزی با دقت بسیار
۳ - تکرار کردن چیزی ( به منظور توضیح دادن آن یا اطمینان یافتن از درستی آن )
۴ - تمیز کردن
۵ - تکرار و تمرین کردن چیزی ( به منظور یادگیری آن و یا به منظور درک کامل آن )
۶ - حرکت کردن یا مسافرت کردن به سمت کسی/چیزی/جایی
۷ - مرور کردن


گذشتن و عبور کردن
نادیده گرفتن

فراتر از چیزی/جایی رفتن

من انتظار دارم سال پر برکتی داشته باشم و حتی می خواهم که فراتر از انتظار برم نه کمتر از آن. "
I'm expecting to have a blessed year. I'm expecting to go over and not under

⁦✔️⁩نادیده گرفتن،
⁦✔️⁩گذشتن و بیخیال شدن

Hello, it's me
I was wondering if after all these years you'd like to meet
To 📌go over📌 everything
They say that time's supposed to heal ya
But I ain't done much healing
HELLO
Song by Adele


کلمات دیگر: