شخصا، عملا حاضر
in person
شخصا، عملا حاضر
انگلیسی به فارسی
به صورت حضوری
انگلیسی به انگلیسی
• personally, in the flesh
عبارت ( phrase )
• : تعریف: in one's actual physical presence.
• مترادف: personally
• مشابه: face to face, in the flesh, live
• مترادف: personally
• مشابه: face to face, in the flesh, live
- I met him in person after I saw him in the movie.
[ترجمه خان] من بعداز آنکه او را در فیلم دیدم، حضوری ملاقاتش کردم.
[ترجمه ترگمان] بعد از اینکه اونو توی فیلم دیدم، اونو دیدم[ترجمه گوگل] او را در فیلم دیدم او را به صورت شخصی دیدم
جملات نمونه
1. You should apply in person / by letter.
[ترجمه رامتین] شما باید حضورا/بوسیله نامه درخواست کنید.
[ترجمه پریا] شما باید حضوری یا با نامه در خواست کنید
[ترجمه ترگمان]شما باید در نامه و یا با نامه درخواست دهید[ترجمه گوگل]شما باید شخص / نامه را درخواست کنید
2. You should come here in person tomorrow.
[ترجمه پریا] شما باید فردا حضوری بیابن اینجا
[ترجمه ترگمان] فردا باید شخصا بیای اینجا[ترجمه گوگل]شما باید فردا فردا بیایید
3. Verb and subject must agree in person.
[ترجمه ترگمان]سوژه و سوژه باید در فرد به توافق برسند
[ترجمه گوگل]فعل و موضوع باید شخصا به توافق برسند
[ترجمه گوگل]فعل و موضوع باید شخصا به توافق برسند
4. You had better go and speak to him in person.
[ترجمه ورفی نژاد] بهتر است بروید و شخصا با او صحبت کنید
[ترجمه ترگمان]بهتر است بروید و با او صحبت کنید[ترجمه گوگل]شما بهتر بود بروید و با او صحبت کنید
5. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress every day!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
[ترجمه گوگل]آرزو می کنم که بتوانید از فرهنگ لغت حکم آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
[ترجمه گوگل]آرزو می کنم که بتوانید از فرهنگ لغت حکم آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
6. You should apply immediately, in person or by letter.
[ترجمه ترگمان]شما باید بلافاصله، شخصا یا با نامه درخواست دهید
[ترجمه گوگل]شما باید بلافاصله، به صورت شخصی یا نامه ارسال کنید
[ترجمه گوگل]شما باید بلافاصله، به صورت شخصی یا نامه ارسال کنید
7. You can vote either in person or by proxy .
[ترجمه ترگمان]شما می توانید به فرد یا به عنوان نماینده رای دهید
[ترجمه گوگل]شما می توانید به صورت شخصی یا توسط پروکسی رای دهید
[ترجمه گوگل]شما می توانید به صورت شخصی یا توسط پروکسی رای دهید
8. He held the meeting in person.
[ترجمه ترگمان]او جلسه را شخصا برگزار کرد
[ترجمه گوگل]او جلسه را به صورت شخصی برگزار کرد
[ترجمه گوگل]او جلسه را به صورت شخصی برگزار کرد
9. On his refusal to appear in person or by his attorney, he was pronounced contumacious.
[ترجمه ترگمان]چون امتناع از ورود به شخص یا وکیل دعاوی او را به خود جلب کرد
[ترجمه گوگل]در مورد امتناع او به تنهایی و یا توسط وکیل او ظاهر شد
[ترجمه گوگل]در مورد امتناع او به تنهایی و یا توسط وکیل او ظاهر شد
10. The winner will be there in person to collect the prize.
[ترجمه ترگمان]برنده برای جمع آوری جایزه به آنجا خواهد رفت
[ترجمه گوگل]برنده شخصی خواهد بود که جایزه را جمع آوری کند
[ترجمه گوگل]برنده شخصی خواهد بود که جایزه را جمع آوری کند
11. You have to sign for it in person.
[ترجمه ترگمان] باید شخصا امضاش کنی
[ترجمه گوگل]شما باید شخصا آن را امضا کنید
[ترجمه گوگل]شما باید شخصا آن را امضا کنید
12. I can't attend the meeting in person, but I am sending someone to speak for me.
[ترجمه ترگمان]من نمی توانم در جلسه شرکت کنم، اما یک نفر را می فرستم که برایم حرف بزند
[ترجمه گوگل]من نمیتوانم در جلسه شخصی حضور داشته باشم، اما من فردی را برای گفتن برای من میفرستم
[ترجمه گوگل]من نمیتوانم در جلسه شخصی حضور داشته باشم، اما من فردی را برای گفتن برای من میفرستم
13. You may apply for tickets in person or by letter.
[ترجمه فریبا دیبافر] شما میتوانید بصورت حضوری یا کتبی درخواست بلیط بدهید
[ترجمه ترگمان]شما می توانید برای بلیت هواپیما یا با نامه درخواست بدهید[ترجمه گوگل]شما می توانید برای بلیط شخصی یا نامه ای درخواست کنید
14. She needn't have come in person a letter would have been enough.
[ترجمه ترگمان]لازم نبود که یک نامه به دستش برسد، کافی بود
[ترجمه گوگل]او نباید شخصا حرفی بزند که کافی باشد
[ترجمه گوگل]او نباید شخصا حرفی بزند که کافی باشد
15. I love his books, but in person he's a crashing bore.
[ترجمه ترگمان]کتاب های او را دوست دارم، اما کسی که در حال سقوط است
[ترجمه گوگل]من کتاب های او را دوست دارم، اما شخصا او یک سوراخ سقوط است
[ترجمه گوگل]من کتاب های او را دوست دارم، اما شخصا او یک سوراخ سقوط است
پیشنهاد کاربران
حضوری ، در حضور ، حضوراً
حضورا ، به طور حضوری، شخصا
face to face
رو در رو
شخصا
معنی گرفته شده از دیکشنری آنلاین Longman :
if you do something in person, you go somewhere and do it yourself, instead of doing something by letter, asking someone else to do it etc
معنی گرفته شده از دیکشنری آنلاین Longman :
if you do something in person, you go somewhere and do it yourself, instead of doing something by letter, asking someone else to do it etc
One on one , face to face
از نزدیک
از نزدیک.
از نزدیک دیدن.
به طور حضوری مشاهده کردن.
از نزدیک لمس کردن.
از نزدیک دیدن.
به طور حضوری مشاهده کردن.
از نزدیک لمس کردن.
شخصا تجربه کردن
حضوری - از نزدیک ( طوری که بتونی واقعا ببینی یا لمسش کنی )
personally, in the flesh
in one's actual physical presence
.
Would love to see it in person دوست دارم از نزدیک ببینمش
personally, in the flesh
in one's actual physical presence
.
Would love to see it in person دوست دارم از نزدیک ببینمش
به شخصه
Face to Face
One on one
One on one
معنای دوستمون
✔️شخصاً ( حضور یافتن ) ، دیدار رو در رو
GPs in England threaten industrial action over in - person appointments
. . .
Family doctors reject plan to force them to see any patient who wants face - to - face appointment
✔️شخصاً ( حضور یافتن ) ، دیدار رو در رو
GPs in England threaten industrial action over in - person appointments
. . .
Family doctors reject plan to force them to see any patient who wants face - to - face appointment
Forteen month old boy's first encounter
Example
Shared the very first time her son saw a dog in person
اولین باری که پسرت سگ رودید
را اشتراک بگذار
Example
Shared the very first time her son saw a dog in person
اولین باری که پسرت سگ رودید
را اشتراک بگذار
کلمات دیگر: