1. a communion of interest
اشتراک منافع
2. the communion bread remained unblessed
نان عشای ربانی هنوز تبرک نشده بود.
3. the communion of the faithful and the committed
امت با ایمان و متعهد
4. the presbyterian communion
اعضای فرقه ی پرسبیتاریان
5. We went to Holy Communion in the cathedral.
[ترجمه ترگمان]به کلیسای مقدس کلیسا رفتیم
[ترجمه گوگل]ما در کلیسای جامع کلیسای مقدس رفتیم
6. I had limited communion with them.
[ترجمه ترگمان]با آن ها معاشرت می کردم
[ترجمه گوگل]من با آنها ارتباط داشتم
7. Prayer is a form of communion with God.
[ترجمه ترگمان]دعا عبارت است از آیین تناول عشای ربانی با خدا
[ترجمه گوگل]نماز نوعی ارتباط با خدا است
8. Communion was celebrated by the Reverend John Harris.
[ترجمه ترگمان] مراسم غسل تعمید توسط کشیش \"جان هریس\" مشهور شد
[ترجمه گوگل]مکاشفه توسط جان هریس رئیس جمهور جشن گرفت
9. We belong to the same communion.
[ترجمه ترگمان]ما به یک مراسم مذهبی تعلق داریم
[ترجمه گوگل]ما متعلق به همان ارتباط است
10. It was a spiritual communion that he found with her.
[ترجمه ترگمان]یک مراسم مذهبی روحانی بود که او با او پیدا کرده بود
[ترجمه گوگل]این یک روحانی بود که او با او یافت
11. Most of the people present took Communion.
[ترجمه ترگمان]اکثر مردم حاضر در مراسم عشا ربانی شرکت داشتند
[ترجمه گوگل]اکثر مردم حضور داشتند
12. He belongs to the Anglican communion.
[ترجمه ترگمان]او به عشا ربانی کلیسای Anglican تعلق دارد
[ترجمه گوگل]او متعلق به کمونگی آنگلیکان است
13. There were only half a dozen people at Communion.
[ترجمه ترگمان]بیش از ده دوازده نفر در مراسم غسل تعمید باقی مانده بودند
[ترجمه گوگل]تنها نصف ده نفر در کمون وجود داشتند
14. Rachel's making her First Communion on Saturday.
[ترجمه ترگمان]ریچل روز شنبه اولین مراسم عشا ربانی را برگزار می کند
[ترجمه گوگل]راشل اولین مکاشفه خود را در روز شنبه برگزار می کند