کلمه جو
صفحه اصلی

foster


معنی : پروردن، پرورش دادن، غذا دادن، شیر دادن
معانی دیگر : بار آوردن، پروراندن (به ویژه کودک سرراهی و غیره را)، ترویج کردن، انگیزاندن، رواج دادن، در خیال پروردن، درسر داشتن، ـ خوانده، رضاعی، غذا، نسل، بچه سر راهی، پرستار، دایه

انگلیسی به فارسی

غذا، نسل، بچه سر راهی، پرستار، دایه، غذا دادن، شیر دادن، پرورش دادن


فاستر، پرورش دادن، پروردن، غذا دادن، شیر دادن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: fosters, fostering, fostered
(1) تعریف: to encourage and aid the growth or development of.
متضاد: neglect, restrain, suppress
مشابه: cherish, cultivate, encourage, forward, nourish, nurture, promote, provoke

- Her parents fostered her dream of going to the Olympics.
[ترجمه داوود شفیعی] والدینش رویای او را برای رفتن به المپیک پرورش دادند
[ترجمه ترگمان] والدین او آرزوی رفتن به المپیک را پرورش دادند
[ترجمه گوگل] والدین او رویای خود برای رفتن به بازی های المپیک را تقویت کردند
- Unfair treatment tends to foster anger and hatred.
[ترجمه ترگمان] رفتار غیر منصفانه باعث تقویت خشم و نفرت می شود
[ترجمه گوگل] درمان ناعادلانه تمایل به ایجاد خشم و نفرت دارد

(2) تعریف: to nurture and rear, as a parent.
مشابه: breed, nourish

- She fostered her niece as if she had been her own child.
[ترجمه هانی عسکری] او دختر برادر/خواهرش را مثل فرزند خودش پرورش داد.
[ترجمه ترگمان] دختر برادرزاده اش را طوری تربیت کرد که انگار بچه خودش است
[ترجمه گوگل] او خواهرزاده اش را پرورش داد، به طوری که او فرزند خودش بود

(3) تعریف: to nurture and cherish (hopes, wishes, or the like).
مشابه: cherish

- He had always fostered the hope that a cure for the disease would be found during his lifetime.
[ترجمه ترگمان] او همیشه این امید را پرورش داده بود که درمان بیماری در طول زندگی او پیدا شود
[ترجمه گوگل] او همیشه امیدوار بود که درمان درمانی در طول زندگی او پیدا شود
صفت ( adjective )
• : تعریف: giving or receiving parental care and nurture although not related biologically or legally.

- The boys were sent to a foster home.
[ترجمه Zahra Rahmani] پسران به پرورشگاه فرستاده شدند.
[ترجمه ترگمان] بچه ها رو فرستادن به یه یتیم خونه
[ترجمه گوگل] پسران به خانه نگهبان فرستاده شدند
- The family decided to adopt their foster child.
[ترجمه ترگمان] خانواده تصمیم گرفتند که فرزند خوانده خود را به فرزندی قبول کنند
[ترجمه گوگل] خانواده تصمیم گرفتند که فرزند پرورش دهند

• encourage, nurture, promote; raise, act as an adoptive family; care for
entrusted to the care of, receiving parental care from someone unrelated by blood
foster parents are people who officially take a child into their family for a period of time, without becoming the child's legal parents. the child is referred to as their foster child.
if you foster children, you take them into your family for a period of time, without becoming their legal parents.
if you foster a feeling, activity, or idea, you help it to develop.

دیکشنری تخصصی

[زمین شناسی] غذا، نسل، بچهسر راهی، پرستار، دایه، غذا دادن،شیر دادن، پرورشدادن

مترادف و متضاد

پروردن (فعل)
encourage, breed, rear, feed, raise, propagate, nurture, form, cherish, foster, bring up, mother

پرورش دادن (فعل)
breed, develop, foster, bring up

غذا دادن (فعل)
feed, nourish, nutrify, meat, foster, fodder

شیر دادن (فعل)
foster, lactate

promote, support


Synonyms: advance, back, champion, cherish, cultivate, encourage, feed, foment, forward, further, harbor, nurse, nurture, serve, stimulate, uphold


Antonyms: condemn, discourage


give care or accommodation to


Synonyms: assist, bring up, care for, cherish, entertain, favor, harbor, help, house, lodge, minister to, nourish, nurse, oblige, raise, rear, serve, shelter, sustain, take care of


Antonyms: ignore, neglect


جملات نمونه

1. a foster brother
برادر خوانده

2. a foster parent
پدر (یا مادر) خوانده

3. to foster discontent
ناخشنودی را رواج دادن

4. to foster hope
امیدوار بودن

5. the government is trying to foster carpet weaving
دولت می کوشد قالی بافی را رواج بدهد.

6. The captain did his best to foster a sense of unity among the new recruits.
[ترجمه ترگمان]ناخدا بهترین کار خود را کرد تا احساس وحدت در میان نیروهای جدید را تقویت کند
[ترجمه گوگل]کاپیتان تمام تلاشش را کرد تا هویت وحدت را در میان نیروهای جدید ایجاد کند

7. Frequent cultural exchange will certainly help foster friendly relations between our two universities.
[ترجمه ترگمان]تبادل مکرر فرهنگی قطعا به ترویج روابط دوستانه بین دو دانشگاه کمک خواهد کرد
[ترجمه گوگل]قطعا تبادل فرهنگی مسلما به ایجاد روابط دوستانه میان دو دانشگاه ما کمک خواهد کرد

8. Mr Foster romped home with 141 votes.
[ترجمه ترگمان]آقای فاستر با ۱۴۱ رای در خانه ظاهر شد
[ترجمه گوگل]آقای فاستر با 141 رای موافقت کرد

9. Little Jack was placed with foster parents.
[ترجمه ترگمان] جک کوچولو با پدر و مادرش قرار گرفته بود
[ترجمه گوگل]کوچک جک با والدین والدین قرار گرفت

10. The bishop helped foster the sense of a community embracing all classes.
[ترجمه ترگمان]اسقف به پرورش حس جامعه ای کمک کرد که همه طبقات را در بر می گرفت
[ترجمه گوگل]اسقف کمک کرد که احساس جامعه ای را که همه طبقات را در برگرفته است، تقویت کند

11. Foster joined in the laughter.
[ترجمه ترگمان]فاستر به خنده پیوست
[ترجمه گوگل]فاستر با خنده همراه شد

12. The children were placed with foster parents.
[ترجمه ترگمان]بچه ها را به پرورشگاه بردند
[ترجمه گوگل]کودکان با والدین فرزندان قرار گرفتند

13. He is going to run against Foster.
[ترجمه ترگمان]می خواهد علیه فاستر شرکت کند
[ترجمه گوگل]او در مقابل فاستر قرار می گیرد

14. Mr Foster has never been to China. Consequently / Hence he knows very little about it.
[ترجمه ترگمان]آقای فاستر هرگز به چین نرفته است در نتیجه، در این باره خیلی کم می داند
[ترجمه گوگل]آقای فاستر هرگز به چین نرسیده است در نتیجه / از این رو او بسیار کمی در مورد آن می داند

15. Mr Foster is a tower of strength to his party.
[ترجمه ترگمان]آقای فاستر یک برج قدرت برای حزبش است
[ترجمه گوگل]آقای فاستر برج قدرت برای حزب خود است

16. The mayor has tried to foster civic pride by having a new public library built in the city.
[ترجمه ترگمان]شهردار تلاش کرده است که با داشتن یک کتابخانه عمومی جدید در شهر، غرور مدنی را پرورش دهد
[ترجمه گوگل]شهردار با ایجاد یک کتابخانه عمومی جدید ساخته شده در شهر سعی دارد غرور مدنی را تقویت کند

17. Mr Foster confessed that he'd broken the speed limit.
[ترجمه ترگمان]آقای فاستر اعتراف کرد که محدوده سرعت را شکسته است
[ترجمه گوگل]آقای فاستر اعتراف کرد که محدودیت سرعت را از دست داده است

18. He was later placed with a foster family.
[ترجمه ترگمان]او بعدها با خانواده ای پروتستان جای گرفت
[ترجمه گوگل]او بعدا با یک خانواده پرورشگاه قرار گرفت

They fostered two orphan girls.

آنها دو دختر یتیم را بزرگ کردند.


to foster discontent

ناخشنودی را رواج دادن


The government is trying to foster carpet weaving.

دولت می‌کوشد قالی‌بافی را رواج بدهد.


to foster hope

امیدوار بودن


a foster parent

پدر (یا مادر) خوانده


a foster brother

برادرخوانده


پیشنهاد کاربران

پرورش دادن

برانگیختن، تهییج کردن

در ذهن پروراندن - پرورش دادن

تقویت کردن، پروردن،

فعل:
1. پروراندن
2. سرپرستی کودکی را پذیرفتن ( مدت مشخص - فرزند خود شخص هم محسوب نمی شود )
اسم:
هر یک از والدین غیر واقعی کودک که سرپرستی او را به عهده دارند

رواج دادن ، پرورش دادن، بزرگ کردن بچه

تقویت کردن

انگیزشی

مروج/ترویج دهنده بودن

بهبود بخشیدن ( حس، ایده یا مهارت )

گسترش

to foster good relations between the government and the civil society

نگهداری کردن

حیوانات بی پناهی که به سرپرستی گرفته شدند.

Help s. th to develop


foster ( verb ) = به فرزند خواندگی قبول کردن، ترویج کردن، پرورش دادن، در سر پروراندن ( ایده )


exmaples:
1 - They have fostered over 60 children during the past ten years.
آنها طی ده سال گذشته بیش از 60 کودک را به فرزند خواندگی قبول کرده اند.
2 - The club's aim is to foster better relations within the community.
هدف این باشگاه ترویج روابط بهتر در جامعه است.

foster ( adj ) = پیشوند خوانده ( مثل پدر خوانده )

a foster child = فرزند خوانده، رضاعی ( خویشاوندی رضاعی نوعی نسبت خانوادگی است که با شیر خوردن نوزاد از زنی که مادر طبیعی او نیست، حاصل می شود. )

foster son = پسر خوانده
foster parents = والدین رضاعی

Foster ) ( noun ) = نام خانوادگی، پرستار، دایه

foster home = پرورشگاه

encourage the development and growth of ideas or feelings

به کار گرفتن، به کار بردن

به سرپرستی قبول کردن

✔️خوانده، رضاعی

Government rejects 💥Foster💥 Partners' "highly unsustainable" Tulip tower
. . .
Development of the proposed Tulip tourist attraction designed by 💥Foster💥 Partners has been rejected by the UK government over concerns about embodied carbon and the quality of its design
dezeen. com@

کمک به بیشتر شدن/پیشروی
to help something to develop over a period of time
Overuse of antibiotics may foster the spread of drug - resistant bacteria - 1 (
foster the spread of disease - 2


کلمات دیگر: