کلمه جو
صفحه اصلی

psychopathy


بیماری روانی، جامعه ستیزی، روان بیماری، روان تباهی، معالجه روانی، اختلالات فکری وروانی، اختلالات روانی

انگلیسی به فارسی

معالجه روانی، اختلالات فکری وروانی، اختلالات روانی


اختلالات فکری و روانی، اختلالات روانی، معالجه روانی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: mental disease, disorder, or malfunction.

• mental illness, psychological disorder, any disease that impairs normal mental functioning

جملات نمونه

1. Some human conditions, such as psychopathy, do not make much sense according to this theory.
[ترجمه ترگمان]برخی شرایط انسانی مانند psychopathy، توجه زیادی به این نظریه ندارند
[ترجمه گوگل]برخی از شرایط انسانی، مانند روانپزشکی، بر اساس این نظریه بسیار منطقی نیست

2. We don't accept people with psychopathy, infectious diseases and serious skin diseases.
[ترجمه ترگمان]ما مردم را با بیماری های عفونی، بیماری های عفونی و بیماری های پوستی جدی می پذیریم
[ترجمه گوگل]ما افراد مبتلا به بیماری های روانپزشکی، بیماری های عفونی و بیماری های پوستی را قبول نمی کنیم

3. Presents the scientific facts of psychopathy and antisocial behavior.
[ترجمه ترگمان]ارائه حقایق علمی رفتار ضد اجتماعی و ضداجتماعی
[ترجمه گوگل]حقایق علمی روانپریشی و رفتارهای ضد اجتماعی را ارائه می دهد

4. We do not accept people with psychopathy, infectious diseases and serious skin diseases.
[ترجمه ترگمان]ما افراد مبتلا به بیماری های عفونی، عفونی و بیماری های پوستی جدی را قبول نمی کنیم
[ترجمه گوگل]ما افراد مبتلا به بیماری های روانپزشکی، بیماری های عفونی و بیماری های پوستی را قبول نمی کنیم

5. In Damon's book, a wonderful book on psychopathy, he talks about a thirteen-year-old mugger who specialized in mugging blind people.
[ترجمه ترگمان]در کتاب دامون، یک کتاب فوق العاده درباره psychopathy صحبت می کند و درباره a سیزده ساله که متخصص بیماری های مهاجم هستند صحبت می کند
[ترجمه گوگل]در کتاب دیمون، یک کتاب فوق العاده در مورد روانپزشکی، او در مورد یک قاتل سیزده ساله که در گمراه کردن افراد نابین صحبت می کند، صحبت می کند

6. This CAT has seriously Psychopathy, KEEP OFF unless you are a Psychopathy Specialist.
[ترجمه ترگمان]این CAT را خیلی دوست دارد، مگر اینکه شما متخصص Specialist باشید
[ترجمه گوگل]این CAT به طور جدی روانپزشکی است، KEEP OFF مگر اینکه شما یک متخصص روانپزشکی هستید

7. People who had been diagnosed with more extreme psychopathy showed greater degrees of abnormality in this tract.
[ترجمه ترگمان]افرادی که مبتلا به psychopathy شدید بودند، در این دستگاه درجات غیرعادی بالاتری را نشان دادند
[ترجمه گوگل]افرادی که با بیماری روانپزشکی شدیدتر تشخیص داده شده اند، در این بخش بیشتر از اختلالاتی دیده می شوند

8. This means that individuals that score higher for psychopathy are better at selecting victims.
[ترجمه ترگمان]این به این معنی است که افرادی که امتیاز بالاتری برای psychopathy دارند در انتخاب قربانی بهتر هستند
[ترجمه گوگل]این به این معنی است که افرادی که بالاترین امتیاز را برای روانپزشکی کسب می کنند در انتخاب قربانیان بهتر هستند

9. Overall results confirmed a strong positive correlation between psychopathy scores and accuracy of victim identification.
[ترجمه ترگمان]نتایج کلی همبستگی مثبت قوی بین نمرات psychopathy و دقت شناسایی قربانی را تایید کردند
[ترجمه گوگل]نتایج کلی نشان داد که بین نمرات روانپزشکی و صحت شناسایی قربانیان رابطه مثبت قوی وجود دارد

10. Is psychopathy due to nature or nurture?
[ترجمه ترگمان]آیا به خاطر طبیعت یا تربیت است؟
[ترجمه گوگل]آیا روانپریشی به دلیل طبیعت یا پرورش است؟

11. Results: The psychopathy, depression, psychasthenia, paranoid scores are higher in the group of drug addicts than in controls.
[ترجمه ترگمان]نتایج: افسردگی، افسردگی، psychasthenia، نمرات پارانویایی در گروه معتادان مواد مخدر بیشتر از کنترل است
[ترجمه گوگل]نتایج روانپزشکی، افسردگی، روان استنیا، نمرات پاراونویی در گروه معتادان به مواد مخدر بیشتر از گروه کنترل است

12. To find out, they recruited 67 prisoners and tested them for psychopathy.
[ترجمه ترگمان]برای فهمیدن این موضوع، آن ها ۶۷ زندانی را استخدام کرده و برای psychopathy مورد آزمایش قرار دادند
[ترجمه گوگل]برای پیدا کردن، آنها 67 زندانی را استخدام کردند و آنها را برای روانپزشکی آزمایش کردند

13. Conversely, less activity in mirror systems has been linked to autism and also with psychopathy - different conditions that are both noted for low levels of empathy.
[ترجمه ترگمان]در مقابل، فعالیت کم تر در سیستم های آیینه ای به اوتیسم و هم چنین با شرایط psychopathy - متفاوت مرتبط شده است که هر دو به سطوح پایین همدلی اشاره دارند
[ترجمه گوگل]برعکس، فعالیت کمتر در سیستم های آینه با اوتیسم و ​​همچنین با روانپریشی مرتبط بوده است - شرایط مختلفی که هم برای سطح پایین همدلی ذکر شده اند

14. These statements, and others like them, were designed to measure, respectively, psychopathy, Machiavellianism and a person's sense of how meaningful life is.
[ترجمه ترگمان]این بیانیه ها و برخی دیگر مثل آن ها برای اندازه گیری، به ترتیب، psychopathy، Machiavellianism و یک فرد از این که زندگی معنی دار چقدر است طراحی شده اند
[ترجمه گوگل]این اظهارات، و دیگران مانند آنها، به منظور اندازه گیری، به ترتیب، روانپریشی، ماکیاولی و حس یک فرد از نحوه زندگی معنی دار طراحی شده است

پیشنهاد کاربران

روان آزاری

psychopathy ( روان شناسی )
واژه مصوب: روان آزاری
تعریف: مجموعۀ ویژگی های شخصیتی با مشخصۀ خودمحوری و تکانشگری و فقدان هیجاناتی نظیر احساس گناه و پشیمانی |||متـ . جامعه ستیزی، جامعه آزاری sociopathy

⁦✔️⁩اختلال روانی

All cats have an element of 💥psychopathy💥, according to new study


کلمات دیگر: