کلمه جو
صفحه اصلی

be supposed to

پیشنهاد کاربران

بنا بودن که، قرار بودن که، ملزم بودن که، می بایست، باید، ضروری بودن، اجازه داشتن که، حق داشتن که

1 - قرار بودن، بنا بودن:
They are supposed to arrive tomorrow آنها قرار است فردا برسند

2 - باید:
You are supposed to listen to your parentsتو باید به حرف والدینت گوش کنی

3 - مجاز بودن یا اجازه داشتن:
We were not supposed to leave the room ما اجازه نداشتیم اتاق را ترک کنیم

4 - وقتی انتظار چیزی از کسی میرود مثلا:
شنیدم اون خیلی خوبه، انتظار میره که بهترین دکتر شهر باشه
I heard that she's good. " "She is supposed to be the best

قرار بودن ، باید:

۱_Iam supposed to do my homework. من باید مشق هایم را بنویسم

SYN
be meant to do sth
کاری را بخاطر اینکه مسئول انجام آن کاری باید انجام بدی, ملزم بودن

انتظار داشتن یا سنجیدن چیزی:
this restaurant is supposed to be best in the town.
:انتظار میره این رستوران توی شهر بهترین باشه

گمان می رود که، فرض بر آن است که

1. قرار بود . . .

2. باید ملزم بودن

3. مردم می گویند . . . شنیده ام که . . .



باید
قرار است

⁦✔️⁩انتظار می ره که. . .

Hello, it's me
I was wondering if after all these years you'd like to meet
To go over everything
They say that ⭕time's supposed to⭕ heal ya
But I ain't done much healing


کلمات دیگر: