کلمه جو
صفحه اصلی

unstuck


زمان گذشته و اسم مفعول : unstick، (لوله و غیره) باز، بی گرفتگی، نا مسدود، نا مسدود ور آمده، کنده شده

انگلیسی به فارسی

زمان گذشته و اسم مفعول : unstick


(لوله و غیره) باز، بی گرفتگی، نا مسدود


ور آمده، کنده شده


باز کردن


انگلیسی به انگلیسی

• freed, loosed, separated
if something comes unstuck, it becomes separated from the thing that it was attached to.
if a plan or system comes unstuck, it fails; an informal expression.
if someone comes unstuck, they fail badly with what they are trying to achieve; an informal expression.

جملات نمونه

1. The sticky tape on the parcel came unstuck and the whole thing came undone.
[ترجمه مریم السادات طبسی] نوارچسب روی بسته کنده شد و همه چیز خراب شد
[ترجمه ترگمان]یک نوار چسبناک روی بسته رها شد و همه چیز خراب شد
[ترجمه گوگل]نوار چسبناک بر روی بسته بسته شد و همه چیز به پایان رسید

2. His plan to escape came badly unstuck.
[ترجمه ترگمان]گفت: نقشه اون برای فرار خیلی بد بود
[ترجمه گوگل]طرح او برای فرار به شدت از بین رفت

3. Where economics comes unstuck is when it doesn't take account of the anticipated actions of human beings.
[ترجمه ترگمان]جایی که اقتصاد به آن می رسد، زمانی است که در مورد اقدامات پیش بینی شده انسان ها به حساب نمی آید
[ترجمه گوگل]از آنجا که اقتصاد از بین می رود، زمانی است که آن را از اقدامات پیش بینی شده از انسان در نظر نمی گیرد

4. She came unstuck in the last part of the exam.
[ترجمه ترگمان]او در بخش آخر امتحان unstuck آمد
[ترجمه گوگل]او در بخش آخر آزمون امتحان شد

5. The envelope was unstuck.
[ترجمه ترگمان]این پاکت را از تو جدا کرده بود
[ترجمه گوگل]پاکت باز شد

6. If you keep on taking risks, you'll come unstuck one day.
[ترجمه ترگمان]اگر همچنان خطر کنی، یک روز از خودت جدا خواهی شد
[ترجمه گوگل]اگر به ریسک ادامه دهید، یک روز یکبار می روید

7. The flap of the envelope had come unstuck.
[ترجمه ترگمان]فشار پاکت نامه را از روی پاکت بیرون آورده بود
[ترجمه گوگل]فلاپ پاکت از بین رفته بود

8. Their plans came badly unstuck.
[ترجمه ترگمان]نقشه آن ها به طرز بدی درامد
[ترجمه گوگل]برنامه های آنها به شدت از بین رفته بود

9. However, everyone comes unstuck once in a while, especially when caught unawares.
[ترجمه ترگمان]با این حال، هر کس یک بار در یک زمان به اینجا می آید، به خصوص وقتی غافلگیر می شود
[ترجمه گوگل]با این حال، هر زمان یک بار در یک زمان، به ویژه هنگامی که ناخواسته گرفتار شده، از بین می رود

10. Well, I daresay you thought I'd come unstuck, when the new airport wasn't built.
[ترجمه ترگمان]خب، من مطمئنم که تو فکر می کردی من از وقتی که فرودگاه جدید ساخته نشده، از تو جدا شدم
[ترجمه گوگل]خب، به نظر من، وقتی که فرودگاه جدید ساخته نشد، تصور می کردم که بیرون آمدم

11. The layers of secrecy have come unstuck with time.
[ترجمه ترگمان]لایه های پنهان کاری با گذر زمان بسته شده اند
[ترجمه گوگل]لایه های محرمانه با گذشت زمان از بین رفته اند

12. If we come really unstuck, then we can blame the devil!
[ترجمه ترگمان]اگر جدا از آن جدا شویم، می توانیم شیطان را مقصر بدانیم!
[ترجمه گوگل]اگر ما واقعا بی رحمانه شویم، می توانیم شیطان را سرزنش کنیم!

13. Another day we nearly came unstuck altogether.
[ترجمه ترگمان]یک روز دیگر نزدیک بود از تو جدا شویم
[ترجمه گوگل]یکی دیگر از روزها ما تقریبا نابود شدیم

14. This envelope has come unstuck.
[ترجمه ترگمان]این پاکت را از تو جدا کرده
[ترجمه گوگل]این پاکت از بین رفته است

15. This week, however, they came unstuck.
[ترجمه ترگمان]با این حال، این هفته به unstuck رسیدند
[ترجمه گوگل]با این حال، در این هفته، آنها از بین رفته اند

پیشنهاد کاربران

رهایی، آزادی

⁦✔️⁩رها، آزاد

Kurt Vonnegut
Unstuck👈 in Time: the Kurt Vonnegut documentary 40 years in the making
. . .
Robert Weide reached out to his literary idol at the age of 23 and four decades later, his film about their friendship is finally here
. . .
It was the beginning about of a beautiful friendship. Robert Weide, 23 years old with a
debut film about the Marx Brothers under his belt, wrote to his literary idol, Kurt Vonnegut, proposing a documentary on the Slaughterhouse - Five author's lifeand work
TheGuardian. com@


کلمات دیگر: