مغازه ی اسباب بازی فروشی، بازیچه فروشی
toyshop
مغازه ی اسباب بازی فروشی، بازیچه فروشی
انگلیسی به فارسی
مغازهی اسباب بازی فروشی، بازیچه فروشی
انگلیسی به انگلیسی
اسم ( noun )
• : تعریف: a store in which toys are sold or a workshop in which they are made.
• toy store, store which sells toys and games
جملات نمونه
1. The toyshop is a fairyland for young children.
[ترجمه ترگمان]The برای بچه های کوچک یک سرزمین قصه ها به حساب می آید
[ترجمه گوگل]اسباب بازی یک پری دریایی برای کودکان جوان است
[ترجمه گوگل]اسباب بازی یک پری دریایی برای کودکان جوان است
2. There are many elves who help in his toyshop.
[ترجمه ترگمان]خیلی از جن های خانگی هستند که در این مغازه به او کمک می کنند
[ترجمه گوگل]بسیاری از الف ها در اسباب بازی خود کمک می کنند
[ترجمه گوگل]بسیاری از الف ها در اسباب بازی خود کمک می کنند
3. Barbie is once again the queen of the toyshop.
[ترجمه ترگمان]باربی بار دیگر ملکه مغازه مغازه است
[ترجمه گوگل]باربی یک بار دیگر ملکه فروشگاه اسباب بازی است
[ترجمه گوگل]باربی یک بار دیگر ملکه فروشگاه اسباب بازی است
4. How do I get to the toyshop?
[ترجمه ترگمان]چه طور می توانم به مغازه عروسک فروشی بروم؟
[ترجمه گوگل]چگونه می توانم به فروشگاه اسباب بازی بروم؟
[ترجمه گوگل]چگونه می توانم به فروشگاه اسباب بازی بروم؟
5. In the toyshop, Tom begged for this and that.
[ترجمه ترگمان]در مغازه عروسک فروشی، تام برای این و آن التماس کرد
[ترجمه گوگل]در تارنما، تام این و آن را خواند
[ترجمه گوگل]در تارنما، تام این و آن را خواند
6. In the meantime, he earned his keep with a part-time job in a toyshop.
[ترجمه ترگمان]در همین حال، او خودش را با یک کار نیمه وقت در مغازه عروسک فروشی بدست آورد
[ترجمه گوگل]در عین حال، او را با کار نیمه وقت در یک اسباب بازی به دست آورد
[ترجمه گوگل]در عین حال، او را با کار نیمه وقت در یک اسباب بازی به دست آورد
7. Indeed, your conduct has been like a small child suddenly let loose in a toyshop .
[ترجمه ترگمان]راستی، رفتار تو مثل یک بچه کوچک است که ناگهان در یک مغازه عروسک فروشی رها شده باشد
[ترجمه گوگل]در واقع، رفتار شما مانند یک کودک کوچک به طور ناگهانی در یک اسباب بازی افتاده است
[ترجمه گوگل]در واقع، رفتار شما مانند یک کودک کوچک به طور ناگهانی در یک اسباب بازی افتاده است
8. And interpreters, recording equipment, a couple yards of anchor chain, some portable sensors-oh, babe, send the whole toyshop over here!
[ترجمه ترگمان]و interpreters، تجهیزات ضبط، چند یاردی زنجیر لنگر، یک سری سنسورهای سیار، اوه، عزیزم، همه عروسک فروشی را بفرست اینجا!
[ترجمه گوگل]و مترجمان، تجهیزات ضبط، یک جفت زنجیری از زنجیر لنگر، برخی از سنسورهای قابل حمل - اوه، عزیزم، کل اسباب بازی را اینجا بفرست!
[ترجمه گوگل]و مترجمان، تجهیزات ضبط، یک جفت زنجیری از زنجیر لنگر، برخی از سنسورهای قابل حمل - اوه، عزیزم، کل اسباب بازی را اینجا بفرست!
9. The county did not leave in high - grade toyshop, dweller spending does not rise!
[ترجمه ترگمان]این شهرستان در toyshop درجه بالا باقی نمانده است، زیرا مخارج شهری افزایش نیافته است
[ترجمه گوگل]شهرستان در اسباب بازی های با کیفیت بالا ترک نمی کند، هزینه های مسکن افزایش نمی یابد!
[ترجمه گوگل]شهرستان در اسباب بازی های با کیفیت بالا ترک نمی کند، هزینه های مسکن افزایش نمی یابد!
کلمات دیگر: