کلمه جو
صفحه اصلی

toy soldier

انگلیسی به فارسی

سرباز اسباب بازی


انگلیسی به انگلیسی

• game piece which looks like a soldier

جملات نمونه

1. Read in studio Toy soldier enthusiasts have been gathering at an auction to try and pick up some bargains.
[ترجمه ترگمان]بخوانید در استودیو علاقه مندان به اسباب بازی در یک مزایده برای امتحان کردن و برداشتن مقداری bargains جمع شده اند
[ترجمه گوگل]خواندن در استودیوی علاقه مندان به سرباز اسباب بازی در حراجی جمع شده اند تا تلاش کنند تا برخی از معامله ها را انتخاب کنند

2. Time you were away playing toy soldiers, who do you think looked after this house and the estate?
[ترجمه ترگمان]وقتش است که سربازان اسباب بازی را بازی کنید، فکر می کنید چه کسی مراقب این خانه و ملک است؟
[ترجمه گوگل]زمانی که شما دور از بازی سربازان اسباب بازی هستید، چه کسانی فکر می کنند که این خانه و املاک را دنبال می کنند؟

3. The little boy loved toy soldiers and drafted speeches for the commanders-in-chief.
[ترجمه ترگمان]این پسر کوچک سربازان اسباب بازی را دوست داشت و سخنرانی های خود را برای فرماندهان انجام داد
[ترجمه گوگل]پسر کوچولو سربازان اسباب بازی را دوست داشت و برای فرماندهان برجسته سخنرانی کرد

4. Tommy arranged his toy soldiers in a row.
[ترجمه ترگمان]تامی سربازانش را در یک ردیف ردیف کرد
[ترجمه گوگل]تامی سربازان اسباب بازی خود را در یک ردیف قرار داد

5. Branwell's toy soldier, Bonaparte, had become the strong, bad, good-looking Duke of Northangerland.
[ترجمه ترگمان]سرباز اسباب بازی Branwell، بناپارت، قوی، بد و مهربان دوک of شده بود
[ترجمه گوگل]سرباز اسباب بازی برونول، بناپارت، به دوک Northangerland قوی، بد و خوب نگاه کرد

6. After testing the expression he may decide the toy soldier ' s eyebrows really shouldn't droop so fast, or maybe its eyes bat too slowly.
[ترجمه ترگمان]پس از آن که حالت چهره اش را آزمایش کرد، شاید ابروهای سرباز اسباب بازی را به قدری سریع فرو کند، یا شاید چشمانش خیلی آرام به نظر برسد
[ترجمه گوگل]پس از آزمایشی بیان او ممکن است تصمیم بگیرد که ابروهای سرباز اسباب بازی واقعا نباید خیلی سریع از بین برود و یا شاید چشم های خود را خم کند

7. But he couldn't find the toy soldier. It was too far away to be found.
[ترجمه ترگمان]اما سرباز اسباب بازی را پیدا نکرد خیلی دور از آن بود که بتوان پیدایش کرد
[ترجمه گوگل]اما او نمیتوانست سرباز اسباب بازی را پیدا کند این خیلی دور بود که بتوان یافت

8. A doll hung over a chair and a toy soldier occupied the little stand by the bed.
[ترجمه ترگمان]یک عروسک روی یک صندلی آویزان بود و سرباز اسباب بازی روی تخت کوچک کنار تخت نشسته بود
[ترجمه گوگل]یک عروسک روی یک صندلی آویزان شد و یک سرباز اسباب بازی ایستاده کمی روی تخت گذاشت

9. Speaking of movies, have you seen Toy Soldier?
[ترجمه ترگمان]صحبت از فیلم شد، تو اسباب بازی رو دیدی؟
[ترجمه گوگل]صحبت از فیلم، آیا شما دیده اید سرباز اسباب بازی؟

10. But the toy soldier started to complain.
[ترجمه ترگمان]اما سرباز اسباب بازی شروع به شکایت کرد
[ترجمه گوگل]اما سرباز اسباب بازی شروع به شکایت کرد

11. But the face of the toy soldier was still manipulated entirely by an experienced human animator.
[ترجمه ترگمان]اما چهره سرباز اسباب بازی هنوز به طور کامل توسط یک انیماتور انسانی باتجربه دستکاری شده بود
[ترجمه گوگل]اما چهره سرباز اسباب بازی هنوز به طور کامل توسط یک انیماتور با تجربه تجربه شده بود

12. It is shaped like a toy soldier.
[ترجمه ترگمان]شبیه یک سرباز اسباب بازی است
[ترجمه گوگل]این مانند یک سرباز اسباب بازی شکل گرفته است

13. The toy soldier fell to the ground, but nobody could find him.
[ترجمه ترگمان]سرباز اسباب بازی به زمین افتاد، اما هیچ کس نمی توانست او را پیدا کند
[ترجمه گوگل]سرباز اسباب بازی به زمین افتاد، اما هیچکس او را پیدا نکرد


کلمات دیگر: