کلمه جو
صفحه اصلی

roominess


جا داری، وسعت، فضا

انگلیسی به فارسی

ظرفیت


انگلیسی به انگلیسی

• largeness, bigness; spaciousness, quality of having ample room

جملات نمونه

1. Roominess in this size car is always a compromise.
[ترجمه ترگمان]Roominess در این ماشین سایز همیشه یک مصالحه است
[ترجمه گوگل]اتاق پذیرایی در این ماشین اندازه همیشه مصالحه است

2. His unselfishness gave him great intellectual roominess.
[ترجمه ترگمان]او بخشندگی بزرگی به او بخشیده بود
[ترجمه گوگل]خودخواهی او به او توانایی فکری زیادی داد

3. What attracted buyers to this house was its roominess.
[ترجمه ترگمان]چیزی که buyers را به این خانه جلب کرده بود roominess بود
[ترجمه گوگل]آنچه که خریداران برای این خانه جذب کرده بود، اتاقش بود

4. I guess the question is ― do we want roominess or luxury?
[ترجمه ترگمان]حدس می زنم این سوال این است - آیا ما می خواهیم roominess یا تجمل را می خواهیم؟
[ترجمه گوگل]من حدس می زنم سوال این است - آیا ما می خواهیم roominess یا لوکس؟

5. But if you're looking for bang - for - the - buck measured strictly in roominess, the Mazda 6 can now be considered.
[ترجمه ترگمان]
[ترجمه گوگل]اما اگر شما به دنبال انفجار - برای - بوک اندازه گیری به شدت در roominess، مزدا 6 در حال حاضر می تواند در نظر گرفته شود


کلمات دیگر: