کلمه جو
صفحه اصلی

shrunken


اسم مفعول فعل: shrink، چوروک شدن، جمع شدن، منقب­ شدن، کوچک شدن

انگلیسی به فارسی

چوروک شدن،جمع شدن،منقبض شدن،کوچک شدن


کاهش یافته است


انگلیسی به انگلیسی

( verb )
• : تعریف: a past participle of shrink.

• made smaller, reduced in size, shriveled, withered
something that is shrunken has become smaller.

جملات نمونه

1. the company's sales have shrunken
فروش شرکت کاهش یافته است.

2. She now looked small, shrunken and pathetic.
[ترجمه ترگمان]اکنون کوچک و کوچک و رقت انگیز به نظر می رسید
[ترجمه گوگل]او اکنون نگاه کوچک، خسته و تلخ

3. The company faces shrunken profits for the third year in succession.
[ترجمه ترگمان]این شرکت برای سومین سال متوالی با سود اندک رو به رو شده است
[ترجمه گوگل]این شرکت برای سومین سال متوالی با سود خیزش مواجه شده است

4. His cheeks looked shrunken, like withered apples.
[ترجمه ترگمان]گونه هایش چون سیب خشکیده و پژمرده می نمود
[ترجمه گوگل]گونه های او مانند سیب زمینی خشک شده اند

5. Her head was shrunken under a tight-fitting felt hat.
[ترجمه ترگمان]سرش زیر یک کلاه سفت و تنگ مچاله شده بود
[ترجمه گوگل]سرش تحت یک کلاه خزنده محکم بسته بود

6. His shrunken skin becomes filled out and loses its coldness and pallor.
[ترجمه ترگمان]پوستش پر می شود و سردی و رنگ پریدگی خود را از دست می دهد
[ترجمه گوگل]پوست خشک شده او پر می شود و سردی و بلندی را از دست می دهد

7. It was a shrunken Frank, whose body seemed to have contracted out of sympathy with his shrivelled spirit.
[ترجمه ترگمان]فرانک کوچولو بود که انگار بدنش از همدردی با روح his بیرون آمده بود
[ترجمه گوگل]این یک فرانک خرد شده بود، بدنش به نظر می رسید که از همدردی با روح خسته اش فرار کرده است

8. Shrunken Styrofoam heads are a special favorite, the heads taking on alien features as air squeezes out of the foam.
[ترجمه ترگمان]سره ای Styrofoam به شکلی خاص مورد علاقه خاصی هستند، سرها در حالی که هوا را از کف می دهد، چهره بیگانه را می گیرد
[ترجمه گوگل]سرهای Styrofoam Shrunken مورد علاقه خاصی هستند، سرهایی که از ویژگی های بیگانه استفاده می کنند، به عنوان فشار هوا از فوم

9. It was bright yellow and shrunken, like a mummy.
[ترجمه ترگمان]مثل یک مومیایی، زرد و کوچک بود
[ترجمه گوگل]این زرد روشن بود و مانند مومیایی افتاد

10. For the consumer, the shrunken harvest means shorter supplies and higher prices at the supermarket.
[ترجمه ترگمان]برای مصرف کنندگان، برداشت ضعیف به معنای تدارکات کوتاه تر و قیمت های بالاتر در سوپر مارکت است
[ترجمه گوگل]برای مصرف کننده، برداشت کاهش یافته به معنای عرضه کوتاهتر و قیمت بالاتر در سوپرمارکت است

11. She looked frail and shrunken.
[ترجمه ترگمان]نحیف و چروکیده به نظر می رسید
[ترجمه گوگل]او فریاد زد و سقوط کرد

12. A shrunken monster deals one half, one third, or one quarter its normal damage while shrunk.
[ترجمه ترگمان]یک هیولای چروکیده، یک سوم، یا یک چهارم آسیب معمولی خود را در حالی که کوچک شده است، سر و کار دارد
[ترجمه گوگل]یک هیولای کوچک شده یک و نیم، یک سوم یا یک چهارم آسیب عادی خود را در حالی که کاهش می یابد

13. Furniture lights machinery:automatic car-teeth, tooth rolling machine, a shrunken pipe, tube machine, machine Tubes Drawn Without Mandrel, straighten machines, pipe cutting machines.
[ترجمه ترگمان]ماشین آلات مبلمان: ماشین اتوماتیک ماشین، ماشین چرخ دندان، یک لوله فشرده، ماشین لوله ای، ماشین Tubes، بدون mandrel، ماشین های صاف، ماشین های برش لوله ای
[ترجمه گوگل]ماشین های اتوماتیک اتوماتیک ماشین های دندانی، دستگاه های نورد دندان، لوله های خالی شده، ماشین های لوله ای، ماشین های لوله های بدون ماندر، ماشین های درست، ماشین های برش لوله

14. The moonlight made deep black shadows in the shrunken cheeks.
[ترجمه ترگمان]نور مهتاب سایه های سیاه عمیقی در گونه های فرورفته داشت
[ترجمه گوگل]ماه مهتاب سایه های سیاه عمیق را در گونه های نابود کرد


کلمات دیگر: