زهر الود، زهر اگین، مسموم، زهرداده، زهر خورده، مشوب
poisoned
زهر الود، زهر اگین، مسموم، زهرداده، زهر خورده، مشوب
انگلیسی به فارسی
مسموم شده، مسموم کردن، چیز خور کردن، مسموم شدن، زهرالود کردن، تلخ کردن، پر کردن
انگلیسی به انگلیسی
• contaminated with a toxin, tainted with a poison
جملات نمونه
1. poisoned dart
تیر زهرآگین
2. ma'moon poisoned his food
مامون در خوراک او زهر ریخت.
3. she poisoned her husband
شوهرش را زهر داد.
4. suspicion poisoned their marriage
سوظن زناشویی آنها رامسموم کرد.
5. after his death, it was bruited about that he had been poisoned
پس از مرگش شایع کردند که مسموم شده بود.
کلمات دیگر: