کلمه جو
صفحه اصلی

shrivelled


چوروک شدن

انگلیسی به فارسی

رفته رفته، چروک شدن، چین خوردن، خشک شدن


انگلیسی به انگلیسی

• wrinkled and shrunken, dried out, withered

جملات نمونه

1. i pricked the balloon and it shrivelled
بادکنک را سوزن زدم و درهم چروکیده شد.

2. The lack of rain has shrivelled the crops.
[ترجمه ترگمان]فقدان باران محصولات را از بین برده است
[ترجمه گوگل]کمبود باران محصولات زراعی را از بین می برد

3. The heat shrivelled up the grass.
[ترجمه ترگمان]گرما علف ها را خشک می کرد
[ترجمه گوگل]گرما از چمن خسته شد

4. The leaves shrivelled in the sun.
[ترجمه ترگمان]برگ ها در زیر نور خورشید خشک می شوند
[ترجمه گوگل]برگ ها در خورشید فرو می ریزند

5. He has a shrivelled face.
[ترجمه ترگمان]صورت shrivelled دارد
[ترجمه گوگل]او چهره ی ریزه دار دارد

6. He had become a shrivelled old man.
[ترجمه ترگمان]پیرمرد shrivelled شده بود
[ترجمه گوگل]او تبدیل به یک پیرمرد ریز ریزه شده بود

7. The hot sunshine shrivelled the grass.
[ترجمه ترگمان]آفتاب سوزان علف ها را خشک می کرد
[ترجمه گوگل]آفتاب گرم علف را خرد کرد

8. The prolonged hot weather had shrivelled the grapes in every vineyard.
[ترجمه ترگمان]آب و هوای گرم و طولانی، انگور را در هر گلدان کاشته بود
[ترجمه گوگل]آب و هوای طولانی مدت، انگور را در هر تاکستان فرو ریخت

9. The leaves on the plant had shrivelled up from lack of water.
[ترجمه ترگمان]برگ های گیاه از کمبود آب یخ زده بودند
[ترجمه گوگل]برگ در این گیاه از کمبود آب رنج می برد

10. If bulbs look shrivelled when unpacked, immerse in trays of damp peat until plumped out.
[ترجمه ترگمان]اگر نور چراغ ها وقتی باز شد، در سینی های پر از زغال سنگ فرو رفتند تا آن که درست به زمین افتاد
[ترجمه گوگل]اگر لامپ ها هنگام انبساط پهن می شوند، در داخل سینی توربو مرطوب، تا زمانی که از بین بروند، غوطه ور شوند

11. She was left holding a jelly baby of shrivelled skin, her fingers glued together, webbed by a sticky emission.
[ترجمه ترگمان]او در حالی که انگشتانش به هم چسبانده شده بود و به شدت به هم چسبانده شده بود، به چپ و راست متمایل شده بود
[ترجمه گوگل]او نگه داشتن یک کودک ژله از پوست خیس خورده نگه داشته شد، انگشتان دست خود را با هم چسبانده بود، منتشر شده توسط انتشار چسبنده

12. Their skin peeled away and shrivelled while tears of agony rolled from their little red eyes.
[ترجمه ترگمان]پوست آن ها کنده شد و در حالی که اشک از چشمانش سرازیر شده بود، پوست آن ها از بین رفت
[ترجمه گوگل]پوست خود را پوست کنده و در حالی که اشک های سختی از چشم های قرمز کمی دور می شوند خراشیده می شوند

13. They squirmed, shrivelled and after a brief struggle, gave up the ghost.
[ترجمه ترگمان]آن ها پیچ وتاب می خوردند، و بعد از یک مبارزه کوتاه، روح را رها کردند
[ترجمه گوگل]آنها سیر می کردند، فرو ریختند و بعد از یک مبارزه کوتاه، ارواح را ترک کردند

14. Small and shrivelled, still a little sticky. Like a walnut, Jessica had once described it, lovingly.
[ترجمه ترگمان]کوچک و خشک هنوز کمی چسبنده بود جسیکا یک بار آن را با عشقی عاشقانه توصیف کرده بود
[ترجمه گوگل]کوچک و ضخیم، هنوز کمی چسبناک است همانند یک گردو، جسیکا یک بار آن را با عاشقانه توصیف کرد

15. And behold, he shrivelled and withered under their eyes, and became a small handful of grey dust and glass powder.
[ترجمه ترگمان]و اینک در زیر چشمانشان خشک و پژمرده شد و مشتی گرد و گرد و گرد و غبار خاکستری رنگ تبدیل شد
[ترجمه گوگل]و اینک او را زیر چشمان خود فرو ریخت و زیر سرش زد و تبدیل به یک انگشت کوچک گرد و غبار خاکستری و پودر شیشه ای شد


کلمات دیگر: