کلمه جو
صفحه اصلی

lineage


معنی : اجداد، دودمان، اعقاب، اصل و نسب، سطربندی، سطر شماری
معانی دیگر : تبار، خاندان، نسب، (جمع) اعقاب، زادش، رجوع شود به: linage

انگلیسی به فارسی

سطربندی، سطر شماری


سویه، دودمان، اصل ونسب، اجداد، اعقاب


رده بندی، اصل و نسب، دودمان، اجداد، اعقاب، سطربندی، سطر شماری


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: descent from or the descendants of a common or particular ancestor or ancestry.
مترادف: ancestry, bloodline, descent, extraction, parentage
مشابه: background, birth, blood, derivation, family, genealogy, heredity, heritage, line, origin, pedigree, stock, strain, succession

- He was able to trace his lineage back to his great great grandfather.
[ترجمه ترگمان] او توانست اصل و نسب او را به پدر بزرگ پدربزرگش پس بگیرد
[ترجمه گوگل] او توانست پیشینه خود را به پدربزرگ عالی خود برگرداند

(2) تعریف: the sources from which something, such as a philosophy or style, is derived; derivation.
مترادف: derivation, fountainhead, origin, pedigree, provenance, source
مشابه: ancestry, background, foundation, inception, tradition
اسم ( noun )
• : تعریف: variant of linage.

• direct descent from an ancestor; ancestry, family, genealogy
someone's lineage is the series of families from which they are directly descended; a formal word.

دیکشنری تخصصی

[زمین شناسی] سطربندی،اطلاعاتی در مورد منبع داده ها،منشاءدقت و مقیاس آن ها.

مترادف و متضاد

اجداد (اسم)
ancestors, grandfathers, predecessors, forebears, progenitors, lineage, phylum, forbears

دودمان (اسم)
antecedent, stem, lineage, ancestry, pedigree, dynasty, progeny, genealogy, phylum, stemma, stirps

اعقاب (اسم)
breed, lineage, posterity

اصل و نسب (اسم)
lineage, extraction

سطربندی (اسم)
lineage, linage

سطر شماری (اسم)
lineage, linage

ancestry


Synonyms: birth, blood, breed, clan, descendants, descent, extraction, family, folk, forebears, genealogy, heredity, house, kin, kindred, line, offspring, origin, pedigree, progenitors, progeny, race, stirps, stock, succession, tribe


جملات نمونه

1. a man of unknown lineage
مردی که اصل و تبارش نامعلوم است

2. she is of royal lineage
او از نسل پادشاهان است.

3. She's very proud of her ancient royal lineage.
[ترجمه ترگمان]اون خیلی بهش افتخار می کنه
[ترجمه گوگل]او از سلطنت سلطنتی باستان خود بسیار مفتخر است

4. They can trace their lineage directly back to the 18th century.
[ترجمه ترگمان]آن ها می توانند اصل و نسب خود را مستقیما تا قرن ۱۸ دنبال کنند
[ترجمه گوگل]آنها می توانند پیشینه خود را به قرن هجدهم برسانند

5. She has never traced back her lineage, but believes her grandparents were from Aberdeenshire.
[ترجمه ترگمان]او هرگز اصل و نسب او را دنبال نکرده است، اما فکر می کند پدربزرگ و مادربزرگش از Aberdeenshire آمده اند
[ترجمه گوگل]او هرگز نسل خود را پیشگویی نکرده است، اما معتقد است که پدربزرگ و مادربزرگش از آبریندینشیر بودند

6. Coming at the end of that big brass lineage, H-is as surprising as a rabbit pulled out of a hat.
[ترجمه ترگمان]به انتهای آن دودمان برنجی بزرگ، H - به اندازه یک خرگوش که از یک کلاه بیرون کشیده می شود، شگفت انگیز است
[ترجمه گوگل]در پایان این رده برنجی بزرگ، H- شگفت آور است به عنوان یک خرگوش از کلاه کشیده شده است

7. Two cell lineage markers have been applied recently to the pre-implantation mouse embryo.
[ترجمه ترگمان]دو شاخص lineage سلولی اخیرا به جنین قبل از کاشت موش اعمال شده اند
[ترجمه گوگل]دو مارکر سلول سلولی به تازگی به جنین موش قبل از implantation اعمال شده است

8. Despite his lineage and academic qualifications, Denholm was modest and retiring to a fault.
[ترجمه ترگمان]علی رغم اصل و نسب و نسب تحصیلی خود، Denholm فروتن بود و در برابر خطا بازنشسته می شد
[ترجمه گوگل]علیرغم مدارج تحصیلی و تحصیلی او، دینholm کم ارزش بود و بازنشسته شد به گسل

9. A woman is born into one lineage but is transferred to her husband's lineage as soon as she is married.
[ترجمه ترگمان]یک زن در یک دودمان به دنیا آمده است اما به محض ازدواج به دودمان شوهرش منتقل می شود
[ترجمه گوگل]یک زن در یک جنس متولد شده است، اما به محض اینکه ازدواج کرده است، به زادگاهش شوهرش منتقل می شود

10. Jean de la Moussaye can trace his lineage back to Louis XIV.
[ترجمه ترگمان]ژان لا Moussaye می تواند دودمان خود را به لویی چهاردهم برگرداند
[ترجمه گوگل]ژان د لا موصی می تواند رهبر خود را به لوئیس XIV ردیابی کند

11. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress every day!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
[ترجمه گوگل]آرزو می کنم که بتوانید از فرهنگ لغت حکم آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!

12. The sanctity of traditional ownership and lineage are hoisted like clannish flags.
[ترجمه ترگمان]تقدس مالکیت سنتی و دودمان مانند clannish پرچم برافراشته می شود
[ترجمه گوگل]تقدس مالکیت سنتی و نسبیت از قبیل پرچم های کوهستانی برداشته می شود

13. The key was lineage; members of the Anglo-Saxon ascendancy stuck together.
[ترجمه ترگمان]کلید اصل و نسب بود؛ اعضای تسلط Anglo - به هم چسبیده اند
[ترجمه گوگل]کلید اصلی بود؛ اعضای ارتش انگلوساکسون با هم همپوشانی دارند

14. And how far back can the Neanderthal lineage be traced?
[ترجمه ترگمان]و چقدر میتونه راه رو پیدا کنه؟
[ترجمه گوگل]و چطور می توان پیوند نسل نئاندرتال را بررسی کرد؟

15. There is no lineage of sailors in my ancestry.
[ترجمه ترگمان]اصل و نسب من از ملوان ها در میان نیست
[ترجمه گوگل]هیچ اقدامی از ملوانان در سرنوشت من وجود ندارد

a man of unknown lineage

مردی که اصل و تبارش نامعلوم است


She is of royal lineage.

او از نسل پادشاهان است.


پیشنهاد کاربران

تبار، خاندان، سلسله

رگ وریشه، اصل ونسب

lineage ( جامعه شناسی )
واژه مصوب: دودمان
تعریف: 1. گروهی از افراد با تباری یک سویه، خواه مادرسویی و خواه پدرسویی 2. گروهی از افراد با تباری از نیایی مشترک


کلمات دیگر: