(ماده ای که موجب انتقال انگیزه ها و پیام ها در اعصاب می شود) پی فرارسان، فرارسان عصبی
neurotransmitter
(ماده ای که موجب انتقال انگیزه ها و پیام ها در اعصاب می شود) پی فرارسان، فرارسان عصبی
انگلیسی به فارسی
(مادهای که موجب انتقال انگیزهها و پیامها در اعصاب میشود) پی فرارسان، فرارسان عصبی
انگلیسی به انگلیسی
اسم ( noun )
• : تعریف: a biochemical substance, such as epinephrine, that transmits or inhibits nerve impulses across the synapse of one cell to the synapse of another.
• inter-neural chemical conductor, chemical carrier of information throughout the nervous system (neurology)
دیکشنری تخصصی
[زمین شناسی] ناقل عصبی یکی از چندین ترکیب که به وسیله نورون ها (یاخته های عصبی) و برای تحریک سایر نورون ها آزاد می شود.
جملات نمونه
1. A neurotransmitter is a chemical that nerve cells use to communicate with each other and with muscles.
[ترجمه ترگمان]انتقال دهنده عصبی یک ماده شیمیایی است که سلول های عصبی برای ارتباط با یکدیگر و ماهیچه ها از آن ها استفاده می کنند
[ترجمه گوگل]انتقال دهنده عصبی یک ماده شیمیایی است که سلول های عصبی برای ارتباط با یکدیگر و با عضلات استفاده می کنند
[ترجمه گوگل]انتقال دهنده عصبی یک ماده شیمیایی است که سلول های عصبی برای ارتباط با یکدیگر و با عضلات استفاده می کنند
2. Serotonin, a neurotransmitter that regulates well-being, calmness and satiety, can be restored by eating carbohydrates.
[ترجمه ترگمان]سروتونین یک انتقال دهنده عصبی است که سلامت، آرامش و سیری را تنظیم می کند و می تواند با خوردن کربو هیدرات ها احیا شود
[ترجمه گوگل]سروتونین، یک انتقال دهنده عصبی که رفاه، آرامش و سیری را تنظیم می کند، می تواند با خوردن کربوهیدرات ها دوباره بازی کند
[ترجمه گوگل]سروتونین، یک انتقال دهنده عصبی که رفاه، آرامش و سیری را تنظیم می کند، می تواند با خوردن کربوهیدرات ها دوباره بازی کند
3. The first cell releases a chemical called a neurotransmitter into the synaptic gap.
[ترجمه ترگمان]اولین سلول، یک ماده شیمیایی به نام انتقال دهنده عصبی را درون شکاف سیناپسی آزاد می کند
[ترجمه گوگل]اولین سلول، یک ماده شیمیایی به نام یک انتقال دهنده عصبی را به شکاف سیناپسی آزاد می کند
[ترجمه گوگل]اولین سلول، یک ماده شیمیایی به نام یک انتقال دهنده عصبی را به شکاف سیناپسی آزاد می کند
4. The result is that the concentration of neurotransmitters in a synapse increases and the normal actions of the neurotransmitter is enhanced.
[ترجمه ترگمان]نتیجه این است که غلظت انتقال دهنده های عصبی در سیناپس افزایش می یابد و اقدامات عادی انتقال دهنده عصبی افزایش می یابد
[ترجمه گوگل]نتیجه این است که تمرکز انتقال دهنده های عصبی در یک سیناپس افزایش می یابد و فعالیت های عادی انتقال دهنده عصبی افزایش می یابد
[ترجمه گوگل]نتیجه این است که تمرکز انتقال دهنده های عصبی در یک سیناپس افزایش می یابد و فعالیت های عادی انتقال دهنده عصبی افزایش می یابد
5. Many drugs interfere with the reuptake of a neurotransmitter from synapses.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از داروها با بازجذب یک انتقال دهنده عصبی از سیناپس ها مداخله می کنند
[ترجمه گوگل]بسیاری از داروها با جذب مجدد انتقال دهنده عصبی از سیناپس ها مواجه می شوند
[ترجمه گوگل]بسیاری از داروها با جذب مجدد انتقال دهنده عصبی از سیناپس ها مواجه می شوند
6. Neurotransmitter molecules are contained in tiny bags called vesicles inside the axon tip.
[ترجمه ترگمان]مولکول های neurotransmitter در کیسه های کوچک به نام کیسه های خون در نوک آکسون دیده می شوند
[ترجمه گوگل]مولکول های انتقال دهنده نوری در کیسه های کوچکی قرار می گیرند که حاوی وزیکول ها در داخل نوک آکسون هستند
[ترجمه گوگل]مولکول های انتقال دهنده نوری در کیسه های کوچکی قرار می گیرند که حاوی وزیکول ها در داخل نوک آکسون هستند
7. These results suggest that caffeine indirectly affects many neurotransmitter systems through its direct effects on adenosine receptors.
[ترجمه ترگمان]این نتایج نشان می دهند که کافئین به طور غیر مستقیم بر بسیاری از سیستم های انتقال دهنده عصبی از طریق اثرات مستقیم خود بر گیرنده های adenosine تاثیر می گذارد
[ترجمه گوگل]این نتایج نشان می دهد که کافئین به طور غیر مستقیم بر روی بسیاری از سیستم های انتقال دهنده عصبی اثر مستقیم خود را بر گیرنده های آدنوزین تاثیر می گذارد
[ترجمه گوگل]این نتایج نشان می دهد که کافئین به طور غیر مستقیم بر روی بسیاری از سیستم های انتقال دهنده عصبی اثر مستقیم خود را بر گیرنده های آدنوزین تاثیر می گذارد
8. The neurotransmitter sticks to the receptor molecule, and together they are able to open a pore in the cell membrane.
[ترجمه ترگمان]انتقال دهنده عصبی به مولکول گیرنده می چسبد و با هم می توانند حفره ای در غشا سلولی باز کنند
[ترجمه گوگل]انتقال دهنده های عصبی به مولکول گیرنده می چسبند و با هم قادر هستند منافذ را در غشای سلولی باز کنند
[ترجمه گوگل]انتقال دهنده های عصبی به مولکول گیرنده می چسبند و با هم قادر هستند منافذ را در غشای سلولی باز کنند
9. When a neurotransmitter attaches itself outside, the part on the inside changes its shape.
[ترجمه ترگمان]وقتی یک انتقال دهنده عصبی خودش را به بیرون متصل می کند، قسمت داخل آن شکل آن را تغییر می دهد
[ترجمه گوگل]هنگامی که یک انتقال دهنده عصبی در خارج از خود قرار می گیرد، بخش در داخل شکل خود را تغییر می دهد
[ترجمه گوگل]هنگامی که یک انتقال دهنده عصبی در خارج از خود قرار می گیرد، بخش در داخل شکل خود را تغییر می دهد
10. A number of different neurotransmitter substances are used in brains.
[ترجمه ترگمان]تعدادی از مواد انتقال دهنده عصبی مختلف در مغز استفاده می شوند
[ترجمه گوگل]تعدادی از مواد مختلف انتقال دهنده عصبی در مغز استفاده می شود
[ترجمه گوگل]تعدادی از مواد مختلف انتقال دهنده عصبی در مغز استفاده می شود
11. Like thermostats, they constantly adjust such things as neurotransmitter release and receptor sensitivity to compensate for perturbations from the environment.
[ترجمه ترگمان]مانند thermostats، آن ها به طور مداوم چیزهایی را طوری تنظیم می کنند که انتقال دهنده عصبی و حساسیت گیرنده را برای جبران اختلالات ناشی از محیط تنظیم می کنند
[ترجمه گوگل]مانند ترموستات، آنها به طور دائمی چیزهایی مانند انتشار عصبی و حساسیت گیرنده را برای جبران اختلالات از محیط زیست تنظیم می کنند
[ترجمه گوگل]مانند ترموستات، آنها به طور دائمی چیزهایی مانند انتشار عصبی و حساسیت گیرنده را برای جبران اختلالات از محیط زیست تنظیم می کنند
12. When the right neurotransmitter docks with the appropriate receptor, the physical structure of the receptor molecule changes.
[ترجمه ترگمان]هنگامی که سمت راست نورون های انتقال دهنده عصبی با گیرنده مناسب، ساختار فیزیکی مولکول های گیرنده تغییر می کند
[ترجمه گوگل]هنگامی که انتقال دهنده عصبی راست با گیرنده مناسب متصل می شود، ساختار فیزیکی مولکول گیرنده تغییر می کند
[ترجمه گوگل]هنگامی که انتقال دهنده عصبی راست با گیرنده مناسب متصل می شود، ساختار فیزیکی مولکول گیرنده تغییر می کند
13. An action potential in the presynaptic neuron releases neurotransmitter into the cleft.
[ترجمه ترگمان]پتانسیل عمل در نورون presynaptic انتقال دهنده عصبی را به درون شکاف آزاد می کند
[ترجمه گوگل]یک پتانسیل عمل در نورون پیش بینی شده، انتقال دهنده عصبی را به شکاف آزاد می کند
[ترجمه گوگل]یک پتانسیل عمل در نورون پیش بینی شده، انتقال دهنده عصبی را به شکاف آزاد می کند
14. A neurotransmitter has only a brief stay at its receptor site.
[ترجمه ترگمان]یک انتقال دهنده عصبی تنها یک توقف کوتاه در محل گیرنده دارد
[ترجمه گوگل]یک انتقال دهنده عصبی تنها در مدت زمان کوتاهی در سایت گیرنده اش قرار دارد
[ترجمه گوگل]یک انتقال دهنده عصبی تنها در مدت زمان کوتاهی در سایت گیرنده اش قرار دارد
15. So the neurotransmitter can hang around longer.
[ترجمه ترگمان]بنابراین انتقال دهنده عصبی ممکن است بلندتر بماند
[ترجمه گوگل]بنابراین انتقال دهنده عصبی می تواند طولانی تر بچرخد
[ترجمه گوگل]بنابراین انتقال دهنده عصبی می تواند طولانی تر بچرخد
پیشنهاد کاربران
انتقال دهنده عصبی
پیام رسان عصبی
میانجی عصبی
پِی چاپار= پِی ( عصب ) چاپار
ناقل عصبی
کلمات دیگر: