فروتنی، پست کردن، شکسته نفسی کردن
humbled
انگلیسی به فارسی
انگلیسی به انگلیسی
• made humble; subdued in status; made to feel less proud or important
if someone is humbled, they are defeated and made to feel inferior.
if someone is humbled, they are defeated and made to feel inferior.
جملات نمونه
1. he humbled himself before his rich kinsmen
او خود را نزد خویشاوندان پولدار خود خوار و خفیف کرد.
2. his victory humbled his enemies
پیروزی او دشمنانش را پست و زبون کرد.
3. He was humbled by her good scolding.
[ترجمه ترگمان]او از سرزنش و سرزنش خود شرمنده شده بود
[ترجمه گوگل]او با دست و پا زدن خوبش فروتن شد
[ترجمه گوگل]او با دست و پا زدن خوبش فروتن شد
4. The world champion was humbled last night in three rounds.
[ترجمه ترگمان]قهرمان جهان دیشب در سه دور دست و پا زده بود
[ترجمه گوگل]قهرمان جهان شب گذشته در سه مرحله فروپاشید
[ترجمه گوگل]قهرمان جهان شب گذشته در سه مرحله فروپاشید
5. He was humbled by her generosity.
[ترجمه ترگمان]جوانمردی او را حقیر می شمرد
[ترجمه گوگل]او توسط سخاوت او فروتن شد
[ترجمه گوگل]او توسط سخاوت او فروتن شد
6. I came away very humbled and recognizing that I, for one, am not well-informed.
[ترجمه ترگمان]با فروتنی بسیار از آنجا دور شدم و به این نتیجه رسیدم که برای یک نفر به خوبی مطلع نیستم
[ترجمه گوگل]من خیلی خجالت کشیدم و به این نتیجه رسیدم که من برای یک نفر خیلی آگاه نیستم
[ترجمه گوگل]من خیلی خجالت کشیدم و به این نتیجه رسیدم که من برای یک نفر خیلی آگاه نیستم
7. He was humbled by the child's generosity.
[ترجمه ترگمان]او از جوانمردی و سخاوت بچه خوار شده بود
[ترجمه گوگل]او توسط سخاوتمندانه کودک فروتن شد
[ترجمه گوگل]او توسط سخاوتمندانه کودک فروتن شد
8. I knew he had humbled himself to ask for my help.
[ترجمه ترگمان]می دانستم که او خودش را تحقیر کرده بود تا از من کمک بخواهد
[ترجمه گوگل]من می دانستم که او خود را فروخت تا کمکم را بپرسد
[ترجمه گوگل]من می دانستم که او خود را فروخت تا کمکم را بپرسد
9. You can't help but be humbled when you walk into this magnificent cathedral.
[ترجمه ترگمان]وقتی وارد این کلیسای مجلل شدی نمی توانی به من کمک کنی
[ترجمه گوگل]هنگامی که به این کلیسای باشکوه راه می یابید، نمیتوانید کمک کنید، اما باید فروتن شوید
[ترجمه گوگل]هنگامی که به این کلیسای باشکوه راه می یابید، نمیتوانید کمک کنید، اما باید فروتن شوید
10. Then they walked away, humbled and dejected.
[ترجمه ترگمان]سپس در حالی که افسرده و افسرده به راه خود ادامه می دادند، از اتاق بیرون رفتند
[ترجمه گوگل]سپس آنها راه می رفتند، فروتن شدند و محروم شدند
[ترجمه گوگل]سپس آنها راه می رفتند، فروتن شدند و محروم شدند
11. By that, Taylor says he is humbled.
[ترجمه ترگمان]با این حرف، تیلر می گوید که فروتنی می کند
[ترجمه گوگل]با آن، تیلور می گوید که او فروتن است
[ترجمه گوگل]با آن، تیلور می گوید که او فروتن است
12. The examination results humbled him.
[ترجمه ترگمان]نتایج آزمایش ها او را خوار و خفیف می کند
[ترجمه گوگل]نتایج بررسی او را محکوم کرد
[ترجمه گوگل]نتایج بررسی او را محکوم کرد
13. All were humbled by the miracle child.
[ترجمه ترگمان]همه آن ها توسط بچه معجزه humbled شده بودند
[ترجمه گوگل]همه توسط فرزند معجزه فروبسته بودند
[ترجمه گوگل]همه توسط فرزند معجزه فروبسته بودند
14. Swansea were humbled 41-10 by Leicester, while Cardiff lost 21-to Gloucester.
[ترجمه ترگمان]سوانسی ۴۱ - ۱۰ سال Leicester بود، در حالی که کاردیف ۲۱ - ۱ به Gloucester باخت
[ترجمه گوگل]سوانسی از لستر به 41 تا 10 کاهش یافت، در حالی که کاردیف از دست یابنده ی 21 به گلوستر بود
[ترجمه گوگل]سوانسی از لستر به 41 تا 10 کاهش یافت، در حالی که کاردیف از دست یابنده ی 21 به گلوستر بود
پیشنهاد کاربران
شکست نفسی کرد
سر افکنده
کلمات دیگر: