کلمه جو
صفحه اصلی

intrusted

انگلیسی به فارسی

اعتماد به نفس، سپردن، واگذار کردن، بامانت سپردن


انگلیسی به انگلیسی

• trusted with a responsibility; given for safekeeping

پیشنهاد کاربران

قابل اعتماد، اعتماد سپردن


کلمات دیگر: