کلمه جو
صفحه اصلی

bloodily


به طور خونین، با خونریزی، با سنگدلی، باقساوت، از روی خونخواری

انگلیسی به فارسی

از روی خونخواری


خونریزی


انگلیسی به انگلیسی

• cruelly, ferociously, with much blood

جملات نمونه

1. All the demonstrations were bloodily suppressed by government forces.
[ترجمه ترگمان]همه تظاهرات توسط نیروهای دولتی سرکوب شد
[ترجمه گوگل]تمام تظاهرات توسط نیروهای دولتی خونین سرکوب شدند

2. Rebellions in the area were bloodily repressed by pro-government forces.
[ترجمه ترگمان]Rebellions در این ناحیه توسط نیروهای طرفدار دولت سرکوب شدند
[ترجمه گوگل]شورشیان در این منطقه توسط نیروهای طرفدار دولت سرکوب شدند

3. Later that same enemy had been bloodily counter attacked and neutralised as a threat for the foreseeable future.
[ترجمه ترگمان]پس از آن، همان دشمن به عنوان تهدیدی برای آینده نزدیک مورد حمله قرار گرفت و آن را خنثی کرد
[ترجمه گوگل]بعدها، همان دشمن به صورت تهدید برای آینده قابل پیش بینی، مورد حمله خونین قرار گرفته و خنثی شده است

4. The soldier reeled bloodily away.
[ترجمه ترگمان]سرباز دور شد
[ترجمه گوگل]سرباز به صورت خونریزی به عقب رانده شد

5. Brutally, bloodily, blindly, the rulers of old China moved toward the abyss.
[ترجمه ترگمان]Brutally، bloodily، کورانه، فرمانروایان چین پیر به سوی پرتگاه حرکت می کردند
[ترجمه گوگل]به طور وحشیانه، خونریزی، کورکورانه، حاکمان قدیمی چین به سمت عرصه حرکت کردند

6. The war goes bloodily on.
[ترجمه ترگمان]جنگ همچنان ادامه دارد
[ترجمه گوگل]جنگ جنگ خونین است

7. Their blossoming relationship may now be hostage to how bloodily China handles anti-Chinese protests by Tibetans.
[ترجمه ترگمان]روابط شکوفا آن ها اکنون ممکن است نسبت به این که چین چگونه اعتراضات ضد چین توسط تبتی ها را کنترل می کند، به گروگان گرفته شود
[ترجمه گوگل]رابطه شکوفایی آنها ممکن است اکنون گروگان بگیرد که چطور خونریزی چین تظاهرات ضد چینی توسط تبتان را کنترل می کند

8. It isn't every day that you see your husband bloodily murdered in the living room.
[ترجمه ترگمان]هر روز که دیدی شوهرت توی اتاق نشیمن به قتل رسیده
[ترجمه گوگل]هر روز آن را نمی بینید که همسرتان را به خونریزی در اتاق نشیمن بکشید

9. If liberalism had not hindered them, they would, so they believe, have bloodily nipped the revolutionary movements in the bud.
[ترجمه ترگمان]اگر لیبرالیسم مانع آن ها نمی شد، به عقیده آنان، آن ها جنبش های انقلابی را در نطفه خفه می کردند
[ترجمه گوگل]اگر لیبرالیسم آنها را مانع نکرد، آنها، به اعتقاد آنها، جنبش های انقلابی در جوانه را خونریزی خواهند داد

10. Start with Japan and China. Their blossoming relationship may now be hostage to how bloodily China handles anti-Chinese protests by Tibetans.
[ترجمه ترگمان]با ژاپن و چین شروع کنید روابط شکوفا آن ها اکنون ممکن است نسبت به این که چین چگونه اعتراضات ضد چین توسط تبتی ها را کنترل می کند، به گروگان گرفته شود
[ترجمه گوگل]با ژاپن و چین شروع کنید رابطه شکوفایی آنها ممکن است اکنون گروگان بگیرد که چطور خونریزی چین تظاهرات ضد چینی توسط تبتان را کنترل می کند

11. It causes such a tremendous pain that the screaming bears will scratch themselves bloodily even pull out the internal organs.
[ترجمه ترگمان]این باعث درد شدیدی می شود که خرس های جیغ کشان خودشان را بکشند و حتی اندام های داخلی را بیرون بکشند
[ترجمه گوگل]این باعث درد شدیدی می شود که خرس های فریاد می کشند و خونریزی می کنند و حتی اندام های داخلی را می کشند

12. "Very big of a swan! "The devil is shouting bloodily!
[ترجمه ترگمان]! خیلی بزرگ بود شیطان فریاد می زند: شیطان!
[ترجمه گوگل]'بسیار بزرگ از یک قوچ 'شیطان فریاد می زند خونین!

13. S. government. Phillips said his research shows the distrust began on November 2 196 the day JFK was bloodily murdered in public.
[ترجمه ترگمان]دولت جنوبی فیلیپس گفت تحقیقات او نشان می دهد که این عدم اعتماد در روز ۲ نوامبر در حالی آغاز شد که جان اف کندی در ملا عام به قتل رسید
[ترجمه گوگل]دولت س فیلیپس می گوید تحقیقاتش نشان می دهد که بی اعتمادی در تاریخ 2 نوامبر 196 آغاز شده است روز JFK به صورت خونریزی در عموم کشته شد


کلمات دیگر: