کلمه جو
صفحه اصلی

free pass

انگلیسی به انگلیسی

• a free pass is an official document that allows a person to travel or to enter a particular building without having to pay.

جملات نمونه

1. She managed to obtain a free pass which even allowed her to visit sensitive military areas.
[ترجمه ترگمان]او توانست یک گذرگاه آزاد به دست آورد که حتی به او اجازه داد تا از مناطق حساس نظامی بازدید کند
[ترجمه گوگل]او موفق به دریافت یک گذرنامه آزاد شد که حتی اجازه دیدار او به بازدید از مناطق نظامی حساس را داد

2. They issued us with free passes to the theatre.
[ترجمه ترگمان]آن ها ما را با رفتن به تماشاخانه آزاد کردند
[ترجمه گوگل]آنها ما را با گذرنامه های رایگان به تئاتر فرستادند

3. Tom gave him a free pass on the railway.
[ترجمه ترگمان]تام او را رها کرد و از خط آهن عبور کرد
[ترجمه گوگل]تام به او یک گذرگاه آزاد در راه آهن داد

4. Langbaurgh and Stockton are both considering either scrapping free passes or asking pensioners to contribute towards them.
[ترجمه ترگمان]Langbaurgh و Stockton هر دو در نظر دارند که گذرگاه های آزاد را لغو کرده یا از بازنشستگان درخواست کنند که به آن ها کمک کنند
[ترجمه گوگل]Langbaurgh و استاکتون هر دو با توجه به یا معاف از عبور یا درخواست بازنشستگان برای کمک به آنها

5. But a free pass to first base is not help.
[ترجمه ترگمان]اما عبور رایگان به پایه اول کمکی نیست
[ترجمه گوگل]اما گذرگاه آزاد به پایگاه اول کمک نمی کند

6. League Pass Broadband offer: Limit one free pass per person.
[ترجمه ترگمان]پیشنهاد باند Broadband: یک گذر آزاد را به هر نفر محدود کنید
[ترجمه گوگل]پیشنهاد لیگ پهن باند: محدود کردن یک پاس آزاد برای هر فرد

7. That still doesn't guarantee you a free pass or a victory in the games.
[ترجمه ترگمان]این مساله هنوز به شما یک پاس آزاد یا پیروزی در بازی ها را تضمین نمی کند
[ترجمه گوگل]این هنوز یک پاس آزاد یا یک پیروزی در بازی ها را تضمین نمی کند

8. I just to give the Iraqis a free pass when it comes to accounting the past.
[ترجمه ترگمان]من فقط می خواهم زمانی که بحث مربوط به گذشته مطرح می شود، زمان آزادی را به عراقی ها بدهم
[ترجمه گوگل]من فقط می خواهم عراقی ها را به پاسداری از آزادی بیان بسپارم که به حسابداری گذشته برسد

9. Hamas cannot expect a free pass to respectability.
[ترجمه ترگمان]حماس نمی تواند انتظار یک پاس بدون احترام را داشته باشد
[ترجمه گوگل]حماس نمی تواند یک گذرگاه آزاد را به احترام بگذارد

10. Annie's the film critic for the local radio station, so she's got a free pass for all the cinemas in the area.
[ترجمه ترگمان]انی، منتقد فیلم ایستگاه رادیویی محلی است، بنابراین یک پاس رایگان برای همه سینماها در این منطقه دارد
[ترجمه گوگل]آنی منتقد فیلم برای ایستگاه رادیویی محلی است، بنابراین او یک پاسپورت رایگان برای تمام سینماها در منطقه دریافت کرده است

11. But scientists have discovered a gene which appears to give spreading breast cancer free pass.
[ترجمه ترگمان]اما دانشمندان یک ژن را کشف کرده اند که به نظر می رسد انتشار آزاد سرطان پستان را منتشر می کند
[ترجمه گوگل]اما دانشمندان یک ژن را کشف کرده اند که به نظر می رسد اجازه عبور از سرطان سینه را فراهم می آورد

12. These Armageddonites believe that they alone will get a quick, free pass when they are "raptured" to paradise, no good deeds necessary, not even a day of judgment.
[ترجمه ترگمان]این Armageddonites بر این باورند که به تنهایی، هنگامی که \"raptured\" به بهشت می روند، بدون اعمال نیک و نه حتی یک روز قضاوت، یک راه سریع و مجانی خواهند گرفت
[ترجمه گوگل]این Armageddonites بر این باورند که آنها به تنهایی خواهد شد عبور سریع، آزاد، زمانی که آنها 'raptured' به بهشت، هیچ اعمال خوب لازم نیست، حتی یک روز قضاوت

پیشنهاد کاربران

ورود یا اجازه ورود بدون پرداخت هزینه

free pass ( حمل‏ونقل ریلی )
واژه مصوب: پروانۀ ویژه
تعریف: برگه‏ای که با آن مأموران موظف می‏توانند در محوطۀ مترو و راه‏آهن عبورومرور نمایند یا به رایگان با وسایل نقلیۀ ریلی، همراه با خانواده، مسافرت کنند


کلمات دیگر: