سگ شکاری، توله
hunting dog
سگ شکاری، توله
انگلیسی به فارسی
شکار سگ
انگلیسی به انگلیسی
• dog used for tracking and chasing by scent
جملات نمونه
1. Our hunting dogs are questing for small wild animals in the woods.
[ترجمه ترگمان]سگ های شکاری ما به دنبال حیواناتی وحشی در جنگل می گردند
[ترجمه گوگل]سگ های شکار ما برای حیوانات وحشی کوچک در جنگل تلاش می کنند
[ترجمه گوگل]سگ های شکار ما برای حیوانات وحشی کوچک در جنگل تلاش می کنند
2. Greyhounds were originally bred as hunting dogs.
[ترجمه ترگمان]greyhounds در اصل مثل سگ های شکاری پرورش می دادند
[ترجمه گوگل]گری هاون ها در ابتدا به عنوان شکارچیان شکار شدند
[ترجمه گوگل]گری هاون ها در ابتدا به عنوان شکارچیان شکار شدند
3. A good hunting dog is alert to every sound and movement around.
[ترجمه ترگمان]یک سگ شکاری خوب به هر صدا و هر حرکت در اطراف خود هشدار می دهد
[ترجمه گوگل]یک سگ شکار خوب به هر صدا و حرکت در اطراف هشدار می دهد
[ترجمه گوگل]یک سگ شکار خوب به هر صدا و حرکت در اطراف هشدار می دهد
4. The hunting dog lolled its tongue out.
[ترجمه ترگمان]سگ شکاری زبانش را بیرون آورد
[ترجمه گوگل]سگ شکار آن زبان را برداشت
[ترجمه گوگل]سگ شکار آن زبان را برداشت
5. The hunting dog put up some partridges.
[ترجمه ترگمان]سگ شکاری کبک شکار کرد
[ترجمه گوگل]سگ شکار برخی از میگو ها را خرد کرده است
[ترجمه گوگل]سگ شکار برخی از میگو ها را خرد کرده است
6. African hunting dogs will tear at the flesh of their victim until it is weak.
[ترجمه ترگمان]سگ های شکاری آفریقایی در گوشت قربانی کشته خواهند شد تا اینکه ضعیف شود
[ترجمه گوگل]سگهای شکار آفریقایی به گوشت قربانی خود پاره می شوند تا اینکه ضعیف شود
[ترجمه گوگل]سگهای شکار آفریقایی به گوشت قربانی خود پاره می شوند تا اینکه ضعیف شود
7. Hunting dogs belong in the country, not in the city.
[ترجمه ترگمان]سگ های شکاری به کشور تعلق دارند، نه در شهر
[ترجمه گوگل]سگ های شکار در کشور، نه در شهر تعلق دارند
[ترجمه گوگل]سگ های شکار در کشور، نه در شهر تعلق دارند
8. The wounded wolf rounded on the hunting dogs and fought to the death.
[ترجمه ترگمان]گرگ مجروح روی سگ های شکاری گرد شد و با مرگ مبارزه کرد
[ترجمه گوگل]گرگ زخمی بر روی سگ های شکار گرد می زد و با مرگ جنگید
[ترجمه گوگل]گرگ زخمی بر روی سگ های شکار گرد می زد و با مرگ جنگید
9. The African wild dog, also called Cape hunting dog or painted dog, typically roams the open plains and sparse woodlands of sub-Saharan Africa.
[ترجمه ترگمان]این سگ وحشی آفریقایی به عنوان سگ شکاری و یا سگ نقاشی شده، به طور معمول از دشت های آزاد و جنگل های پراکنده آفریقای جنوب صحرای آفریقا عبور می کند
[ترجمه گوگل]سگ وحشی آفریقایی، همچنین سگ شکار سگ یا نقاشی سگ را به نام کیپ می نامند، به طور معمول دشتهای باز و حوضچه های کم آب در جنوب صحرای آفریقا را می چیند
[ترجمه گوگل]سگ وحشی آفریقایی، همچنین سگ شکار سگ یا نقاشی سگ را به نام کیپ می نامند، به طور معمول دشتهای باز و حوضچه های کم آب در جنوب صحرای آفریقا را می چیند
10. A swift, slender, medium-sized hunting dog, bred primarily in the Balearic Islands and having a short, solid, or spotted red and white or tawny coat.
[ترجمه ترگمان]یک سگ شکاری سریع، باریک و متوسط که در درجه اول در جزایر Balearic پرورش یافته و دارای یک کت کوتاه، جامد یا خال سیاه یا تیره رنگ است
[ترجمه گوگل]یک سگ شکار سریع، بلند و باریک و متوسط که در درجه اول در جزایر بالئارین تولید می شود و دارای یک کت قرمز و سفید یا کت و شلوار کوتاه، جامد یا پنهانی است
[ترجمه گوگل]یک سگ شکار سریع، بلند و باریک و متوسط که در درجه اول در جزایر بالئارین تولید می شود و دارای یک کت قرمز و سفید یا کت و شلوار کوتاه، جامد یا پنهانی است
11. A medium-sized hunting dog of a breed originating in Scotland, and having a silky black-and-tan coat.
[ترجمه ترگمان]یک سگ شکاری با اندازه متوسط از اسکاتلند (که از اسکاتلند نشات می گیرد)و داشتن یک کت پشمی سیاه و برنزه
[ترجمه گوگل]یک سگ شکار متوسط متوسط یک نژاد در اسکاتلند و یک کت سیاه و سفید ابریشمی دارد
[ترجمه گوگل]یک سگ شکار متوسط متوسط یک نژاد در اسکاتلند و یک کت سیاه و سفید ابریشمی دارد
12. A hunting dog rushed, smelled a while on his body and went away.
[ترجمه ترگمان]یک سگ شکاری هجوم آورد و بوی عطر بدنش را استشمام کرد و از اتاق بیرون رفت
[ترجمه گوگل]یک سگ شکار عجله کرد، در حالی که بدنش را بویید و رفت
[ترجمه گوگل]یک سگ شکار عجله کرد، در حالی که بدنش را بویید و رفت
13. Primarily a hunting dog, he should be shown in hard working condition.
[ترجمه ترگمان]او به عنوان یک سگ شکاری باید در شرایط سخت کار نشان داده شود
[ترجمه گوگل]در ابتدا سگ شکار، او باید در شرایط سخت کار نشان داده شود
[ترجمه گوگل]در ابتدا سگ شکار، او باید در شرایط سخت کار نشان داده شود
14. The hunting dog scented a fox in the hole and opened up.
[ترجمه ترگمان]سگ شکاری روباه را از سوراخ بیرون کشید و در را باز کرد
[ترجمه گوگل]سگ شکار یک روباه در سوراخ بوجود می آورد و باز می شود
[ترجمه گوگل]سگ شکار یک روباه در سوراخ بوجود می آورد و باز می شود
15. Hungarian hunting dog resembling the Weimaraner but having a rich deep red coat.
[ترجمه ترگمان]سگ های شکاری مجارستانی که شبیه the هستند اما کت قرمز بلندی به تن دارند
[ترجمه گوگل]سگ شکار مجارستان شبیه به Weimaraner اما داشتن یک کت قرمز غنی عمیق است
[ترجمه گوگل]سگ شکار مجارستان شبیه به Weimaraner اما داشتن یک کت قرمز غنی عمیق است
کلمات دیگر: