بی نظیر
extroversive
انگلیسی به فارسی
انگلیسی به انگلیسی
• having an outgoing disposition, tending to direct one's interest and concern outward (psychology)
جملات نمونه
1. Extroversive Character and humour, attach importance to cooperation. Hard work and pay attention to actual effect, outdo oneself.
[ترجمه ترگمان]تنظیم شخصیت و طنز، به هم کاری اهمیت دهید کار سخت و توجه به تاثیر واقعی، پیشی گرفتن از خود
[ترجمه گوگل]شخصیت عجیب و غریب و طنز، برای همکاری مهم است کار سخت و توجه به تاثیر واقعی، خود را بی نظیر
[ترجمه گوگل]شخصیت عجیب و غریب و طنز، برای همکاری مهم است کار سخت و توجه به تاثیر واقعی، خود را بی نظیر
2. Self-motivated, hardworking, open minded, extroversive . Owning great passion in developing business.
[ترجمه ترگمان]motivated، سخت کوش، ذهن باز، extroversive با علاقه شدید به توسعه کسب وکار کار کنید
[ترجمه گوگل]انگیزه، انگیزه، سخت کوش، باز فکر، بی نظیر داشتن علاقه مندی در توسعه کسب و کار
[ترجمه گوگل]انگیزه، انگیزه، سخت کوش، باز فکر، بی نظیر داشتن علاقه مندی در توسعه کسب و کار
3. Two people continues thereupon to extroversive.
[ترجمه ترگمان]در این صورت دو نفر به extroversive ادامه می دهند
[ترجمه گوگل]دو نفر همچنان به عصبانیت ادامه می دهند
[ترجمه گوگل]دو نفر همچنان به عصبانیت ادامه می دهند
4. Following Kants thoughts, mental function is divided into extroversive function and introversive function.
[ترجمه ترگمان]پس از تفکر kants، تابع ذهنی به تابع extroversive و تابع introversive تقسیم می شود
[ترجمه گوگل]به دنبال اندیشه های کانتس، عملکرد ذهنی به عملکرد تهاجمی و درونگرایی تقسیم می شود
[ترجمه گوگل]به دنبال اندیشه های کانتس، عملکرد ذهنی به عملکرد تهاجمی و درونگرایی تقسیم می شود
5. Other variables, such as extroversive index, capitalization index, transaction cost, etc. can also explain the facts of integration of trade, and if we modify the model, the significances improve.
[ترجمه ترگمان]متغیرهای دیگر مثل شاخص extroversive، شاخص سرمایه گذاری، هزینه معامله و غیره نیز می توانند حقایق یکپارچه سازی تجارت را توضیح دهند و اگر ما مدل را اصلاح کنیم، significances بهبود می یابد
[ترجمه گوگل]متغیرهای دیگر مانند شاخص غیرواقعی، شاخص سرمایه گذاری، هزینه معامله و غیره نیز می توانند واقعیات ادغام تجارت را توضیح دهند و اگر ما مدل را اصلاح کنیم، اهمیت ها بهبود می یابد
[ترجمه گوگل]متغیرهای دیگر مانند شاخص غیرواقعی، شاخص سرمایه گذاری، هزینه معامله و غیره نیز می توانند واقعیات ادغام تجارت را توضیح دهند و اگر ما مدل را اصلاح کنیم، اهمیت ها بهبود می یابد
6. Neurosis, the introversive or extroversive personality, personal conflict and stressful life event could predict the mental health status of the senior high students.
[ترجمه ترگمان]neurosis، شخصیت introversive یا extroversive، تعارضات شخصی و رویداد زندگی پر استرس می تواند وضعیت سلامت روانی دانشجویان ارشد را پیش بینی کند
[ترجمه گوگل]عصبانیت، شخصیت درونی یا غلط، درگیری های فردی و رویداد زندگی روزمره می تواند وضعیت سلامت روان دانشجویان ارشد را پیش بینی کند
[ترجمه گوگل]عصبانیت، شخصیت درونی یا غلط، درگیری های فردی و رویداد زندگی روزمره می تواند وضعیت سلامت روان دانشجویان ارشد را پیش بینی کند
7. Two people continues thereupon face extroversive, turn over till the 99th wall moves downwards.
[ترجمه ترگمان]در این صورت دو نفر با extroversive رو به رو می شوند، تا زمانی که دیوار ۹۹ به سمت پایین حرکت کند
[ترجمه گوگل]دو نفر همچنان در معرض عصبانیت قرار می گیرند و به دیوار 99 حرکت می کنند
[ترجمه گوگل]دو نفر همچنان در معرض عصبانیت قرار می گیرند و به دیوار 99 حرکت می کنند
8. You're quite extroversive now!
[ترجمه ترگمان]حالا دیگر کاملا گیج شده ای!
[ترجمه گوگل]شما اکنون کاملا برانگیزنده هستید
[ترجمه گوگل]شما اکنون کاملا برانگیزنده هستید
9. Really? You're quite extroversive now!
[ترجمه ترگمان]واقعا؟ حالا دیگر کاملا گیج شده ای!
[ترجمه گوگل]واقعا؟ شما اکنون کاملا برانگیزنده هستید
[ترجمه گوگل]واقعا؟ شما اکنون کاملا برانگیزنده هستید
10. Feminists believe that females in the patriarchal society are "feminized" into introversive and passive object and the other, while the males become active, extroversive subject.
[ترجمه ترگمان]Feminists بر این باورند که زنان در جامعه مردسالار، \"feminized\"، به صورت یک جسم منفعل و غیر فعال و دیگری \"feminized\"، در حالی که نرها فعال و extroversive می شوند
[ترجمه گوگل]فمینیست ها بر این باورند که زنان در جامعه پدرسالارانه 'فمینیست' به شیء درونی و منفعل هستند و دیگران، در حالی که مردان فعال و سوءاستفاده می شوند
[ترجمه گوگل]فمینیست ها بر این باورند که زنان در جامعه پدرسالارانه 'فمینیست' به شیء درونی و منفعل هستند و دیگران، در حالی که مردان فعال و سوءاستفاده می شوند
11. Conclusion : The patients with chronic alcohol intoxication have serious mental problems: extroversive and unstable personal characteristics.
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری: بیمارانی که مسمومیت غذایی مزمن دارند مشکلات ذهنی جدی دارند: extroversive و ویژگی های فردی ناپایدار
[ترجمه گوگل]نتیجه گیری: بیماران مبتلا به مسمومیت مزمن الکل مشکلات جدی روانی دارند: خصوصیات بیرونی و ناپایدار
[ترجمه گوگل]نتیجه گیری: بیماران مبتلا به مسمومیت مزمن الکل مشکلات جدی روانی دارند: خصوصیات بیرونی و ناپایدار
12. I am very shy, but my elder sister is extroversive.
[ترجمه ترگمان]من خیلی خجالتی هستم، اما خواهر بزرگ تر من extroversive است
[ترجمه گوگل]من خیلی خجالتی هستم، اما خواهر بزرگترم برانگیخته است
[ترجمه گوگل]من خیلی خجالتی هستم، اما خواهر بزرگترم برانگیخته است
13. Then with the analyzing about intentionality, we reach the conclusion that objective things are the intentional objects of extroversive perception of the brain.
[ترجمه ترگمان]سپس با تجزیه و تحلیل در مورد هدف مندی، به این نتیجه می رسیم که اشیا هدف شی عمدی ادراک extroversive از مغز هستند
[ترجمه گوگل]سپس با تجزیه و تحلیل در مورد عمدی، ما به نتیجه گیری می رسیم که مسائل عینی، اشیاء عمدی ادراک غلط از مغز هستند
[ترجمه گوگل]سپس با تجزیه و تحلیل در مورد عمدی، ما به نتیجه گیری می رسیم که مسائل عینی، اشیاء عمدی ادراک غلط از مغز هستند
14. In her middle school time, she was indeed a very shy and extroversive girl.
[ترجمه ترگمان]در دوران دبیرستان او واقعا دختر خجالتی و خجالتی بود
[ترجمه گوگل]او در مدرسه راهنمایی او، در واقع یک دختر بسیار خجالتی و بی نظیر بود
[ترجمه گوگل]او در مدرسه راهنمایی او، در واقع یک دختر بسیار خجالتی و بی نظیر بود
کلمات دیگر: