(verb transitive) ازخاورگردانیدن، ازخود بیخودکردن
disorientated
(verb transitive) ازخاورگردانیدن، ازخود بیخودکردن
انگلیسی به فارسی
بی نظیر
انگلیسی به انگلیسی
• confused, lost
پیشنهاد کاربران
گمگشته، سرگردان، آشفته
دیکشنری لانگمن:
سردرگم درباره اتفاقات پیرامون
و همچنین غافل بودن از موقعیت کنونی و جهتی ک باید رفت، همان" سرگردان" که جناب سینا فرمودن
سردرگم درباره اتفاقات پیرامون
و همچنین غافل بودن از موقعیت کنونی و جهتی ک باید رفت، همان" سرگردان" که جناب سینا فرمودن
کلمات دیگر: