کلمه جو
صفحه اصلی

dismantlement


منحل کردن، پیاده کردن ماشین الات

انگلیسی به فارسی

منحل کردن، پیاده کردن (ماشین‌آلات)


انهدام


انگلیسی به انگلیسی

• disassembly, taking apart; removal of furniture or equipment

جملات نمونه

1. The design method of Base adapter dismantlement machine is stated in this paper.
[ترجمه ترگمان]روش طراحی پیاده کردن ماشین پایه در این مقاله بیان شده است
[ترجمه گوگل]روش طراحی ماشین بازسازی آداپتور پایه در این مقاله بیان شده است

2. Information flow in the process of product dismantlement and its comprehensive usage are analyzed.
[ترجمه ترگمان]جریان اطلاعات در فرآیند حذف محصول و کاربرد فراگیر آن تحلیل شده است
[ترجمه گوگل]جریان اطلاعات در فرایند انهدام محصول و استفاده جامع آن مورد تجزیه و تحلیل قرار می گیرد

3. The law stipulates modes for company merger, dismantlement, bankruptcy, dissolution and liquidation.
[ترجمه ترگمان]این قانون حالت های ادغام شرکت، حذف، ورشکستگی، انحلال و انحلال را تصریح می کند
[ترجمه گوگل]این قانون حالت های ادغام، انحلال، ورشکستگی، انحلال و انحلال شرکت را تعیین می کند

4. The electrical apparatuses should be made dead before dismantlement.
[ترجمه ترگمان]دستگاه های الکتریکی باید قبل از فروپاشی ساخته شوند
[ترجمه گوگل]دستگاه های الکتریکی قبل از انهدام باید ساخته شوند

5. Some people think: the house dismantlement, make gold section, the integrative city layout.
[ترجمه ترگمان]برخی از مردم فکر می کنند: حذف خانه، ایجاد بخش طلا، طرح شهر یکپارچه
[ترجمه گوگل]بعضی از مردم فکر می کنند: انهدام خانه، بخش طلا، نقشه های تلفیقی شهر است

6. All construction, dismantlement and reinstatement works shall be completed before May 200
[ترجمه ترگمان]همه ساخت، حذف و بازگشت مجدد قبل از ۲۰۰ ماه مه تکمیل خواهد شد
[ترجمه گوگل]کلیه کارهای ساخت و ساز، انهدام و بازسازی قبل از ماه مه 200 باید تکمیل شود

7. Base adapter dismantlement machine is one of the main modernized instruments for equipment test.
[ترجمه ترگمان]ماشین آتش نشانی پایه یکی از ابزارهای مدرن مدرنی برای تست تجهیزات است
[ترجمه گوگل]دستگاه برش آداپتور پایه یکی از اصلی ترین ابزارهای مدرن برای آزمایش تجهیزات است

8. Today we are rightly in an era of disarmament and dismantlement of nuclear weapons.
[ترجمه ترگمان]امروز ما بحق در دوره ای از خلع سلاح و خلع سلاح سلاح های هسته ای هستیم
[ترجمه گوگل]امروز ما به درستی در دوران خلع سلاح و انهدام سلاح های هسته ای است

9. The utility model has the advantages of high strength, light weight, good windproof ability, composite type mounting, dismantlement availability, easy assembly, and convenient carrying.
[ترجمه ترگمان]مدل مصرفی دارای مزایای قدرت بالا، وزن کم، توانایی windproof خوب، پیاده کردن نوع کامپوزیت، حذف در دسترس بودن، مونتاژ آسان و حمل مناسب است
[ترجمه گوگل]مدل ابزار دارای مزایای استفاده از استحکام بالا، وزن سبک، توان باد مقاوم در برابر باد، نصب نوع کامپوزیت، قابلیت انهدام، مونتاژ راحت و راحت حمل است

10. Then draw the blueprint and establish the dismantle scheme accordingly. Consequently, it has offered security and reliability for the dismantlement and study of the depth bomb.
[ترجمه ترگمان]سپس طرح اولیه را رسم کنید و طرح dismantle را براساس آن ایجاد کنید در نتیجه، این طرح امنیت و قابلیت اطمینان برای فروپاشی و مطالعه بمب عمقی را ارائه کرده است
[ترجمه گوگل]سپس طرح را ترسیم کنید و طرح انهدام را مطابق با آن بسازید درنتیجه، امنیت و قابلیت اطمینان برای برچیدن و مطالعه بمب عمق ارائه شده است

11. Article 72 Commercial banks should terminate their operations upon a disbandment, dismantlement and bankruptcy.
[ترجمه ترگمان]ماده ۷۲ بانک تجاری باید عملیات خود بر روی انحلال، فروپاشی و ورشکستگی را خاتمه دهند
[ترجمه گوگل]ماده 72 بانک های تجاری باید پس از انحلال، انهدام و ورشکستگی عملیات خود را متوقف کنند

12. As I'm going back very soon, I'll send my chief engineer to oversee the dismantlement.
[ترجمه ترگمان]همان طور که به زودی بر می گردم، مهندس ارشد خود را برای نظارت بر the می فرستم
[ترجمه گوگل]همانطور که خیلی زود به عقب برگردم، من مهندس ارشدم را برای نظارت بر تخریب، ارسال خواهم کرد

پیشنهاد کاربران

اسقاط


کلمات دیگر: