هواداری خانوادگی، خانواده پرستی
clannishness
هواداری خانوادگی، خانواده پرستی
انگلیسی به فارسی
ایلیاتیگری
روحانیون
انگلیسی به انگلیسی
• quality of being united by common interest or characteristics, cliquishness, exclusiveness
جملات نمونه
1. Excluded from many occupations, they, too, survived by clannishness and trade.
[ترجمه ترگمان]آن ها، که از مشاغل بسیاری محروم بودند، با clannishness و تجارت جان سالم به در بردند
[ترجمه گوگل]آنها از بسیاری از مشاغل گریختند، و نیز از طریق طاغوت و تجارت جان سالم به در بردند
[ترجمه گوگل]آنها از بسیاری از مشاغل گریختند، و نیز از طریق طاغوت و تجارت جان سالم به در بردند
2. From the perspective of economic sociology, the human relation model of Particularism and the value of clannishness are the basis of family trust.
[ترجمه ترگمان]از دیدگاه جامعه شناسی اقتصاد، مدل رابطه انسانی of و ارزش of اساس اعتماد خانواده هستند
[ترجمه گوگل]از منظر جامعه شناسی اقتصادی، مدل رابطه انسانی خاص و ارزش قومیت، پایه و اساس اعتماد خانوادگی است
[ترجمه گوگل]از منظر جامعه شناسی اقتصادی، مدل رابطه انسانی خاص و ارزش قومیت، پایه و اساس اعتماد خانوادگی است
3. It is thus clear that the residual influences of clannishness must not be underestimated.
[ترجمه ترگمان]بنابراین واضح است که نفوذ باقی مانده of نباید دست کم گرفته شود
[ترجمه گوگل]بدین ترتیب واضح است که تأثیرات باقی مانده از کلنی نباید زیر ارزش نباشد
[ترجمه گوگل]بدین ترتیب واضح است که تأثیرات باقی مانده از کلنی نباید زیر ارزش نباشد
4. The reason all this seems so sinister to you is that you are one of the few survivors from the old regime, which means you naturally distrust the team coming in and resent their clannishness.
[ترجمه ترگمان]دلیل اینکه این همه به نظر شما بد می رسد این است که شما یکی از معدود نجات یافتگان از رژیم قبلی هستید، که به این معنی است که شما به طور طبیعی به اعضای تیم بی اعتماد هستید و از آن ها دلخور هستید
[ترجمه گوگل]دلیل این که این به نظر شما خیلی شوم به شما این است که شما یکی از معدود بازماندگان رژیم قدیمی است که به این معنی است که شما به طور طبیعی تیم را متقاعد می کنید و از خواسته های خود خشمگین می شوید
[ترجمه گوگل]دلیل این که این به نظر شما خیلی شوم به شما این است که شما یکی از معدود بازماندگان رژیم قدیمی است که به این معنی است که شما به طور طبیعی تیم را متقاعد می کنید و از خواسته های خود خشمگین می شوید
5. Peasants had more clan and localist ideology than consciousness of class and revolution. Localism and clannishness infiltrated the grass - root organizations oft he Party.
[ترجمه ترگمان]دهقانان نسبت به آگاهی از طبقه و انقلاب از ایدئولوژی clan و localist بیشتری برخوردار بودند Localism و clannishness به درون سازمان های ریشه گیاهان نفوذ کردند
[ترجمه گوگل]دهقانان ایدئولوژی قبیله ای و محلی تر از آگاهی طبق و انقلاب داشتند Localism و clannishness نفوذ سازمان های چمن و ریشه های حزب
[ترجمه گوگل]دهقانان ایدئولوژی قبیله ای و محلی تر از آگاهی طبق و انقلاب داشتند Localism و clannishness نفوذ سازمان های چمن و ریشه های حزب
6. But when there is not a strong hand at the helm, clannishness tends to overcome discipline.
[ترجمه ترگمان]اما وقتی دست قوی بر روی سکان نیست، clannishness تمایل دارد که بر نظم غلبه کند
[ترجمه گوگل]اما زمانی که یک دست قوی در رینگ وجود نداشته باشد، رشوه خواری تمایل به غلبه بر انضباط دارد
[ترجمه گوگل]اما زمانی که یک دست قوی در رینگ وجود نداشته باشد، رشوه خواری تمایل به غلبه بر انضباط دارد
کلمات دیگر: