لخته خون
blood clot
انگلیسی به فارسی
انگلیسی به انگلیسی
• soft lump or thickened mass of blood
جملات نمونه
1. He had a blood clot removed from his brain.
[ترجمه ترگمان] اون لخته خونی از مغزش برداشته
[ترجمه گوگل]او لخته خون گرفته شده از مغز او بود
[ترجمه گوگل]او لخته خون گرفته شده از مغز او بود
2. He needed emergency surgery to remove a blood clot from his brain.
[ترجمه ترگمان]او برای از بین بردن یک لخته خونی از مغزش به جراحی اضطراری نیاز داشت
[ترجمه گوگل]او به جراحی اضطراری برای برداشتن لخته خون از مغز نیاز داشت
[ترجمه گوگل]او به جراحی اضطراری برای برداشتن لخته خون از مغز نیاز داشت
3. He developed a blood clot on his brain and died.
[ترجمه ترگمان]او یک لخته خونی در مغز او ایجاد کرد و مرد
[ترجمه گوگل]او یک لخته خون در مغز او ایجاد کرد و درگذشت
[ترجمه گوگل]او یک لخته خون در مغز او ایجاد کرد و درگذشت
4. He underwent surgery to remove a blood clot.
[ترجمه ترگمان]اون عمل جراحی رو انجام داده که لخته خونی رو برداره
[ترجمه گوگل]او تحت عمل جراحی برای برداشتن لخته خون قرار گرفت
[ترجمه گوگل]او تحت عمل جراحی برای برداشتن لخته خون قرار گرفت
5. He was found to have a blood clot on his brain.
[ترجمه ترگمان]اون پیدا شده که یه لخته خون روی مغزش داشته باشه
[ترجمه گوگل]او متوجه شد که لخته خون در مغز او وجود دارد
[ترجمه گوگل]او متوجه شد که لخته خون در مغز او وجود دارد
6. A year ago he had a blood clot removed from his brain.
[ترجمه ترگمان]یک سال پیش یه لخته خون از مغزش برداشته
[ترجمه گوگل]یک سال پیش او یک لخته خون از مغز او خارج شده بود
[ترجمه گوگل]یک سال پیش او یک لخته خون از مغز او خارج شده بود
7. The blockage is usually caused by a blood clot forming in an artery already narrowed by fatty atheroma.
[ترجمه ترگمان]انسداد معمولا توسط یک لخته خونی ایجاد می شود که در شاهرگ که قبلا توسط atheroma چرب بسته شده بود، شکل می گیرد
[ترجمه گوگل]انسداد معمولا توسط یک لخته خون ایجاد شده در یک شرط که در حال حاضر توسط آتروما چربی تنگ شده است، ایجاد می شود
[ترجمه گوگل]انسداد معمولا توسط یک لخته خون ایجاد شده در یک شرط که در حال حاضر توسط آتروما چربی تنگ شده است، ایجاد می شود
8. This is the formation of a blood clot in a deep lying vein, which needs immediate medical treatment.
[ترجمه ترگمان]این تشکیل لخته خونی در رگ آئورت عمیق است که به درمان فوری پزشکی نیاز دارد
[ترجمه گوگل]این شکل گیری یک لخته خون در یک ورید عمقی است که نیاز به درمان پزشکی فوری دارد
[ترجمه گوگل]این شکل گیری یک لخته خون در یک ورید عمقی است که نیاز به درمان پزشکی فوری دارد
9. There was no blood clot in the heart or lungs.
[ترجمه ترگمان]هیچ لخته خونی در قلب یا ریه ها نبود
[ترجمه گوگل]لخته خون در قلب و ریه وجود ندارد
[ترجمه گوگل]لخته خون در قلب و ریه وجود ندارد
10. A post-mortal blood clot lay like a burgundy slug in the left ventricle.
[ترجمه ترگمان]یه لخته خون سالم مثل یه گلوله قرمز توی بطن چپ خوابیده
[ترجمه گوگل]یک لخته خون پس از مرگ، مانند یک شکم بوروندی در بطن چپ قرار دارد
[ترجمه گوگل]یک لخته خون پس از مرگ، مانند یک شکم بوروندی در بطن چپ قرار دارد
11. Neurosurgeons have successfully moved a blood clot from her brain and are keeping a close watch on her.
[ترجمه ترگمان]Neurosurgeons با موفقیت یک لخته خون از مغزش در اورده و مراقب او هستند
[ترجمه گوگل]جراحان مغز و اعصاب با موفقیت از مغز او خونریزی کرده و در حال تماشای دقیق روی او هستند
[ترجمه گوگل]جراحان مغز و اعصاب با موفقیت از مغز او خونریزی کرده و در حال تماشای دقیق روی او هستند
12. But eight days later he developed a blood clot and died.
[ترجمه ترگمان]اما هشت روز بعد لخته خونی را گسترش داد و مرد
[ترجمه گوگل]اما هشت روز بعد او یک لخته خون ایجاد کرد و درگذشت
[ترجمه گوگل]اما هشت روز بعد او یک لخته خون ایجاد کرد و درگذشت
13. Pulmonary embolus is blood clot formed somewhere else in the body that travels to the lung.
[ترجمه ترگمان]سیاه رگ ریوی: یک لخته خونی است که جایی دیگر در بدن شکل می گیرد که به سمت شش حرکت می کند
[ترجمه گوگل]آمبول ریوی، لخته خون در جایی دیگر در بدن است که به ریه منتقل می شود
[ترجمه گوگل]آمبول ریوی، لخته خون در جایی دیگر در بدن است که به ریه منتقل می شود
14. My uncle had a surgery to remove a blood clot from his blood vessel.
[ترجمه ترگمان]عموم یه جراحی داشت که یه لخته خون از عروق خونی اون برداره
[ترجمه گوگل]عمو من عمل جراحی برای برداشتن لخته خون از رگ خونی اش داشت
[ترجمه گوگل]عمو من عمل جراحی برای برداشتن لخته خون از رگ خونی اش داشت
15. Estrin a tiny skull fracture with a blood clot forming underneath it.
[ترجمه ترگمان]یه شکستگی کوچیک جمجمه با یه لخته خونی که زیرش داره تشکیل میشه
[ترجمه گوگل]Estrin شکستگی جمجمه کوچک با لخته شدن خون در زیر آن تشکیل شده است
[ترجمه گوگل]Estrin شکستگی جمجمه کوچک با لخته شدن خون در زیر آن تشکیل شده است
پیشنهاد کاربران
ترومبوز ( لخته شدن خون داخل عروق )
کلمات دیگر: