کلمه جو
صفحه اصلی

blood sport


ورزش هایی که منجر به کشتن می شود (مثل شکار و خروس جنگی)، ورزش خونی

انگلیسی به فارسی

ورزش‌هایی که منجر به کشتن می‌شود (مثل شکار و خروس جنگی)، ورزش خونی


انگلیسی به انگلیسی

• blood sports are sports such as hunting in which animals are killed.
sport in which animals are killed, sport that involves bloodshed (such as hunting or bullfighting)

جملات نمونه

1. Many people are fulminating against the cruelty of blood sports.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از مردم مخالف ظلم و ستم ورزش های خونین هستند
[ترجمه گوگل]بسیاری از مردم در برابر ظلم و ستم از ورزش های خونین خشمگین هستند

2. Critics call cockfighting a blood sport.
[ترجمه ترگمان]منتقدین این کشور را یک ورزش خون می دانند
[ترجمه گوگل]منتقدان می گویند که یک ورزش خون کشیده است

3. Has the blood sports lobby lost the argument?
[ترجمه ترگمان]سالن ورزش خون، بحث رو از دست داده؟
[ترجمه گوگل]لابی ورزش خون آیا این بحث را از دست دادید؟

4. The centre actively campaigns to abolish blood sports and cares for sick foxes.
[ترجمه ترگمان]این مرکز فعالانه در حال مبارزه برای لغو ورزش های خونین و مراقبت از روباه ها بیمار است
[ترجمه گوگل]مرکز فعالانه مبارزه برای از بین بردن ورزش های خون و مراقبت از روباه های بیمار است

5. This is the question of field or blood sports.
[ترجمه ترگمان]این مساله ورزش و یا ورزش های خونین است
[ترجمه گوگل]این مسئله ورزش یا ورزش خون است

6. The antipathy to blood sports is more profound because it is unethical to torment and kill any sentient creature for mere entertainment.
[ترجمه ترگمان]نفرت از ورزش خونی، عمیق تر از آن است که به خاطر آزار دادن و کشتن هر موجود زنده ای برای تفریح غیر اخلاقی است
[ترجمه گوگل]نگرانی نسبت به ورزش خون عمیق تر است، زیرا عادت به عذاب کشیدن و نابودی موجودات ذهنی برای صرف سرگرمی است

7. But there, walking is a blood sport.
[ترجمه ترگمان]اما راه رفتن، ورزش خونی است
[ترجمه گوگل]اما در آنجا راه رفتن یک ورزش خون است

8. He knew that gambling on a blood sport at his Bad Newz Kennels in Virginia was illegal.
[ترجمه ترگمان]اون می دونست که شرط بندی روی یه ورزش خونی در ویرجینیا در ویرجینیا غیرقانونی بود
[ترجمه گوگل]او می دانست که قمار بر روی ورزش های خونین در نیویورک نیویورک در ویرجینیا غیرقانونی است

9. Wall Street trading is often described as a blood sport.
[ترجمه ترگمان]تجارت وال استریت اغلب به عنوان یک ورزش خون توصیف می شود
[ترجمه گوگل]تجارت وال استریت اغلب به عنوان یک ورزش خون توصیف می شود

10. The blood sport is for the primary purposes of gambling and entertainment.
[ترجمه ترگمان]ورزش خون برای اهداف اولیه قمار و سرگرمی است
[ترجمه گوگل]ورزش خون برای اهداف اولیه قمار و سرگرمی است

11. You know I hate blood sport.
[ترجمه ترگمان] میدونی که از ورزش خون متنفرم
[ترجمه گوگل]شما می دانید از ورزش خون متنفرم

12. Debate is blood sport. It's combat. But your weapons are words.
[ترجمه ترگمان]Debate، ورزش خونی است این نبرد است اما weapons کلمات هستند
[ترجمه گوگل]بحث ورزش خون است مبارزه است اما سلاح های شما کلمات هستند

13. Seventy per cent of this country is opposed to blood sports.
[ترجمه ترگمان]هفتاد درصد از این کشور با ورزش های خونین مخالف است
[ترجمه گوگل]هفتاد درصد از این کشور با ورزش خون مخالف است


کلمات دیگر: