آماس، ورآمدگی، فراخی شدگی، کف کردگی، اندام آماسیده، باد کردگی، ورم، طغیان، غلو، پف کردگی
intumescence
آماس، ورآمدگی، فراخی شدگی، کف کردگی، اندام آماسیده، باد کردگی، ورم، طغیان، غلو، پف کردگی
انگلیسی به فارسی
آماس، ورآمدگی، فراخی شدگی، کف کردگی
اندام آماسیده
غده، آمو
انعطاف پذیری
انگلیسی به انگلیسی
• swelling; puffiness; bubbling up
جملات نمونه
1. It is called intumescence mastic.
[ترجمه ترگمان]اسمش intumescence mastic است
[ترجمه گوگل]این نامگذاری شده است
[ترجمه گوگل]این نامگذاری شده است
2. Results:The clinical manifestation of CSD could be diversified, but fever and lymphonode intumescence were frequently occured. lymphoid pathology biopsy could diagnose it.
[ترجمه ترگمان]نتایج: The بالینی of می تواند تنوع داشته باشد، اما تب و lymphonode intumescence اغلب رخ داده است نمونه برداری از نمونه برداری می تواند آن را تشخیص دهد
[ترجمه گوگل]یافته ها: تظاهرات بالینی CSD می تواند متنوع باشد، اما تب و لنفونیت اغلب اتفاق می افتد بیوپسی پاتولوژی لنفاوی می تواند آن را تشخیص دهد
[ترجمه گوگل]یافته ها: تظاهرات بالینی CSD می تواند متنوع باشد، اما تب و لنفونیت اغلب اتفاق می افتد بیوپسی پاتولوژی لنفاوی می تواند آن را تشخیص دهد
3. At the frozen storage of 90 days, some of collagen micro - fibrils in stoma showed intumescence.
[ترجمه ترگمان]در انبار یخ زده ۹۰ روز، برخی از collagen micro در stoma intumescence نشان دادند
[ترجمه گوگل]در ذخیره یخ زده 90 روز، برخی از میکرو فیبریل های کلاژن در استوم نشان دهنده انسداد است
[ترجمه گوگل]در ذخیره یخ زده 90 روز، برخی از میکرو فیبریل های کلاژن در استوم نشان دهنده انسداد است
4. Based on those experiments, a mathematic model of process of intumescence was established with the neglect of the transfer motion of the bubble.
[ترجمه ترگمان]براساس این آزمایش ها، یک مدل ریاضی از فرآیند of با بی توجهی به حرکت انتقالی حباب ایجاد شد
[ترجمه گوگل]بر اساس این آزمایشات، با توجه به حرکت انتقال حباب، یک مدل ریاضی از روند انقباض ایجاد شد
[ترجمه گوگل]بر اساس این آزمایشات، با توجه به حرکت انتقال حباب، یک مدل ریاضی از روند انقباض ایجاد شد
5. There are lymph gland inflammation, malignant lymphoma and all kinds of metastatic cancer, which often cause intumescence of shallow lymph gland.
[ترجمه ترگمان]غدد لنفاوی، سرطان بدخیم غدد لنفاوی و انواع سرطان که اغلب باعث ایجاد سرطان غدد لنفاوی می شوند وجود دارد
[ترجمه گوگل]التهاب غدد لنفاوی، لنفوم بدخیم و انواع سرطان متاستاتیک وجود دارد که اغلب باعث انقباض غدد لنفاوی کم عمق می شود
[ترجمه گوگل]التهاب غدد لنفاوی، لنفوم بدخیم و انواع سرطان متاستاتیک وجود دارد که اغلب باعث انقباض غدد لنفاوی کم عمق می شود
6. Approximate solutions were found for the rate of growth of a bubble in the process of intumescence.
[ترجمه ترگمان]محلول های تقریبی برای نرخ رشد یک حباب در فرآیند of یافت شدند
[ترجمه گوگل]راه حل های تقریبی برای نرخ رشد یک حباب در فرایند انعطاف پذیری یافت شده است
[ترجمه گوگل]راه حل های تقریبی برای نرخ رشد یک حباب در فرایند انعطاف پذیری یافت شده است
7. The main fertilizing period was before flower bud differentiation and at alabastrum intumescence stage.
[ترجمه ترگمان]دوره کود اصلی قبل از شکوفه دادن غنچه گل و در مرحله alabastrum intumescence بود
[ترجمه گوگل]دوره کوددهی اصلی قبل از تمدد اعصاب گل و در مرحله استحکام زخم است
[ترجمه گوگل]دوره کوددهی اصلی قبل از تمدد اعصاب گل و در مرحله استحکام زخم است
کلمات دیگر: