کلمه جو
صفحه اصلی

extruded


(verb transitive) بیرون انداختن، تبعیدکردن، دفع کردن، بیرون آمدن، ازقالب درآوردن

انگلیسی به انگلیسی

• formed by being forced out; shaped by being pushed out


کلمات دیگر: