(verb transitive) بیرون انداختن، تبعیدکردن، دفع کردن، بیرون آمدن، ازقالب درآوردن
extruded
(verb transitive) بیرون انداختن، تبعیدکردن، دفع کردن، بیرون آمدن، ازقالب درآوردن
انگلیسی به انگلیسی
• formed by being forced out; shaped by being pushed out
کلمات دیگر: