کلمه جو
صفحه اصلی

programming


معنی : برنامه نویسی
معانی دیگر : (رادیو و تلویزیون و غیره) برنامه ی نمایش ها، (کامپیوتر) برنامه نویسی، برنامه سازی، برنامه ریزی

انگلیسی به فارسی

برنامه نویسی


برنامه نويسي، برنامه نویسی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: the activity or job of writing instructions in code for computers.

- She took courses in computer science because she wanted a career in programming.
[ترجمه ترگمان] او در علوم کامپیوتر دوره هایی را انتخاب کرد، زیرا او می خواست در برنامه نویسی شغلی داشته باشد
[ترجمه گوگل] او دوره های خود را در زمینه علوم رایانه ای گذراند زیرا او در برنامه ریزی حرفه ای می خواست

• act of writing sets of instructions for a computer or other device, act of writing computer applications

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] برنامه ریزی - برنامه نویسی - برنامه سازی - تنظیم برنامه
[کامپیوتر] برنامه نویسی . - برنامه نویسی - فرایند نوشتن دستورالعمل ها برای کامپیوتر به منظور اجرای آنها . برنامه نویس نیاز به ایجاد مفهوم تعریف شده ای از چگونگی حل هر مسئه ای دارد. ( نگاه کنید به algotithm )، سپس این مفهوم را باید به یک زبان کامپیوتری ترجمه کرد (نگاه کنید به programming language)، و در پایان، برنامه را باید قبل از سرویس دهی، تایپ کرده، وارد کامپیوتر نمود، آزمایش و سپس اشکال زدایی کرد.
[برق و الکترونیک] برنامه سازی - برنامه نویسی آماده سازی توالی دستورالعملهای عملیاتی برای کامپیوتر .
[صنعت] برنامه نویسی، برنامه ریزی
[نساجی] برنامه ریزی
[ریاضیات] برنامه سازی، برنامه نویسی، برنامه ریزی

مترادف و متضاد

برنامه نویسی (اسم)
coding, programming

جملات نمونه

1. programming language
(کامپیوتر) زبان برنامه نویسی

2. He has not much experience in programming.
[ترجمه ترگمان]او تجربه زیادی در برنامه نویسی ندارد
[ترجمه گوگل]او تجربه زیادی در برنامه نویسی ندارد

3. The special TV report disrupted regular programming.
[ترجمه زهرا] گزارش ویژه تلویزیونی برنامه های منظم را مختل کرد
[ترجمه ترگمان]گزارش تلویزیون ویژه برنامه ریزی منظم را قطع کرد
[ترجمه گوگل]گزارش تلویزیون ویژه تلویزیون برنامه ریزی منظم را مختل کرد

4. Programming the video is simplicity itself.
[ترجمه ترگمان]برنامه نویسی، خود سادگی است
[ترجمه گوگل]برنامه نویسی ویدیو سادگی است

5. Programming really isn't my field - you'd better ask Phil.
[ترجمه ترگمان]Programming واقعا زمین من نیست - بهتره از فیل بپرسی
[ترجمه گوگل]برنامه ریزی واقعا زمینه من نیست - شما بهتر از فیل می خواهی

6. Regular programming was preempted by a report on the war.
[ترجمه ترگمان]برنامه نویسی منظم توسط گزارشی در مورد جنگ منتشر شد
[ترجمه گوگل]برنامه ریزی منظم توسط یک گزارش در مورد جنگ انجام شد

7. There are some programming errors that need correction.
[ترجمه ترگمان]خطاهای برنامه نویسی وجود دارند که نیاز به اصلاح دارند
[ترجمه گوگل]برخی از خطاهای برنامه نویسی نیاز به اصلاح دارند

8. The study investigates the impact of violent TV programming on children.
[ترجمه ترگمان]این مطالعه تاثیر برنامه ریزی شدید تلویزیون بر روی کودکان را بررسی می کند
[ترجمه گوگل]این پژوهش به بررسی تأثیر برنامه های تلویزیونی خشونت آمیز در کودکان پرداخته است

9. I didn't realize programming the VCR would be so complicated.
[ترجمه ترگمان]من نمی دونستم که دستگاه ویدیو خیلی پیچیده می شه
[ترجمه گوگل]من برنامه نویسی را متوجه نشدم، VCR خیلی پیچیده است

10. The use of linear programming as an aid to decision making when allocating scarce investment funds has been widely advocated.
[ترجمه ترگمان]استفاده از برنامه نویسی خطی به عنوان یک کمک برای تصمیم گیری در زمان تخصیص بودجه سرمایه گذاری اندک به طور گسترده ای مورد حمایت قرار گرفته است
[ترجمه گوگل]استفاده از برنامه ریزی خطی به عنوان کمک به تصمیم گیری در هنگام اختصاص منابع مالی کمیاب به طور گسترده ای مورد حمایت قرار گرفته است

11. This team carries out information-related analysis and programming for all teaching and non-teaching departments.
[ترجمه ترگمان]این تیم تحلیل مربوط به اطلاعات و برنامه ریزی برای همه بخش های آموزش و تدریس را انجام می دهد
[ترجمه گوگل]این تیم تجزیه و تحلیل مربوط به اطلاعات و برنامه نویسی برای همه بخش های تدریس و غیر تدریس را انجام می دهد

12. This seems to imply that care programming has been considered and dismissed as redundant in view of prevailing systems of mental health care.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که این امر دلالت بر این دارد که برنامه نویسی مراقبت از نظر سیستم های غالب بهداشت روانی حذف و حذف شده است
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد این به این معنی است که برنامه ریزی مراقبت از نظر سیستم های غالب خدمات درمانی روان در نظر گرفته می شود و از کار افتاده است

13. First, such programming draws huge audiences, which suggests that people are interested in both the subject matter and the subjects.
[ترجمه ترگمان]اول اینکه، چنین برنامه نویسی مخاطبان زیادی را جذب می کند، که نشان می دهد افراد به هر دو موضوع و موضوعات علاقه مند هستند
[ترجمه گوگل]اول، چنین برنامه ریزی، مخاطبان زیادی را جذب می کند، که نشان می دهد مردم علاقه مند به موضوع و موضوع هستند

14. The Winter Olympics received over 160 hours of television programming.
[ترجمه ترگمان]المپیک زمستانی بیش از ۱۶۰ ساعت از برنامه های تلویزیونی را دریافت کرد
[ترجمه گوگل]المپیک زمستانی بیش از 160 ساعت برنامه های تلویزیونی دریافت کرد

15. He entered into a technical explanation about software and programming.
[ترجمه ترگمان]او وارد یک توضیح فنی در مورد نرم افزار و برنامه نویسی شد
[ترجمه گوگل]او به یک توضیح فنی درباره نرم افزار و برنامه نویسی وارد شده است

اصطلاحات

programming language

(کامپیوتر) زبان برنامه‌نویسی


پیشنهاد کاربران

برنامه هایی که توی تلویزیون نشون داده میشه یا توی رادیو پخش میشه
مثال:this music programming is very interesting

برنامه سازی ترجمه درست تری هست نسبت به برنامه نویسی ( در حوزه علوم کامپیوتر )


کلمات دیگر: