1. to alleviate poverty
کم کردن فقر
2. to help alleviate the food shortage in africa
برای کمک به برطرف کردن کمبود غذا در افریقا
3. a drug to alleviate a toothache
دارویی برای تسکین دندان درد
4. Helping to alleviate poverty in developing countries also helps to reduce environmental destruction.
[ترجمه ترگمان]کمک به کاهش فقر در کشورهای در حال توسعه نیز به کاهش تخریب محیط زیست کمک می کند
[ترجمه گوگل]کمک به کاهش فقر در کشورهای در حال توسعه نیز به کاهش تخریب محیط زیست کمک می کند
5. The organization works to alleviate world hunger and disease.
[ترجمه ترگمان]سازمان برای کاهش گرسنگی و گرسنگی جهانی تلاش می کند
[ترجمه گوگل]این سازمان برای کاهش گرسنگی و بیماری در جهان کار می کند
6. A cold compress can alleviate your pain.
[ترجمه ترگمان]کمپرس سرد می تواند درد شما را کم کند
[ترجمه گوگل]فشرده سازی سرد می تواند درد شما را کاهش دهد
7. Nowadays, a great deal can be done to alleviate back pain.
[ترجمه محمد] امروزه تلاش های زیادی برای کاهش درد کمر انجام شده
[ترجمه ترگمان]امروزه، یک معامله بزرگ می تواند برای تسکین درد کمر انجام شود
[ترجمه گوگل]امروزه می توان یک معامله بزرگ برای کاهش درد پشتی انجام داد
8. The doctor gave her an injection to alleviate the pain.
[ترجمه ترگمان]پزشک به او تزریق کرد تا درد را تسکین دهد
[ترجمه گوگل]دکتر به او تزریق کرد تا درد را کاهش دهد
9. Her words did little to alleviate his fears.
[ترجمه ترگمان]حرف های او کم مانده بود تا ترس هایش را کم کند
[ترجمه گوگل]کلمات او کمی برای کاهش ترس خود را
10. The drugs did nothing to alleviate her pain/suffering.
[ترجمه ترگمان]داروها برای تسکین درد و رنج او کاری انجام نمی دادند
[ترجمه گوگل]داروها هیچ کاری برای کاهش درد و رنج او انجام ندادند
11. These measures are designed to alleviate the situation.
[ترجمه ترگمان]این اقدامات برای کاهش وضعیت طراحی شده اند
[ترجمه گوگل]این اقدامات برای کاهش وضعیت طراحی شده اند
12. A number of measures were taken to alleviate the problem.
[ترجمه ترگمان]تعدادی از تدابیر برای کاهش این مشکل اتخاذ شدند
[ترجمه گوگل]تعدادی از اقدامات برای رفع مشکل صورت گرفته است
13. People who feel unloved and depressed often alleviate those stressful feelings by going out and buying things.
[ترجمه ترگمان]افرادی که احساس unloved و دلتنگی می کنند اغلب با بیرون رفتن و خریدن چیزها، احساس استرس زا را کم می کنند
[ترجمه گوگل]افرادی که احساس ناراحتی و افسرده می کنند اغلب احساسات استرس زا را از بین می برند و چیزهایی را می یابند
14. The best way to alleviate stress is to remove the stressor.
[ترجمه ترگمان]بهترین راه برای کاهش استرس، حذف استرس زا است
[ترجمه گوگل]بهترین راه برای کاهش استرس، حذف استرس است
15. The intercorporate dividend exclusion was designed to alleviate just this problem.
[ترجمه ترگمان]حذف سود سهام به گونه ای طراحی شد که تنها این مشکل برطرف شود
[ترجمه گوگل]جدایی سود سهام میان شرکت ها فقط برای حل این مشکل طراحی شده است
16. The moves are designed to alleviate Lonrho's estimated £1 billion debts.
[ترجمه ترگمان]این حرکت برای کاهش بدهی های ۱ میلیارد پوندی Lonrho شده است
[ترجمه گوگل]این حرکت ها برای رفع بدهی های 1 میلیارد دلاری Lonrho طراحی شده اند